
••ای درخشان ترین سنگ بِتُن/خاطرت هست عجیب بت شدی؟
•ابراهیم را دیدم بت پرست/آنهم آنوقت که تو نیک شدی
•تبر شکستنت آویخت بر وبالِ خویش/که مبادا بزند بر کمر تو تیغ را
•سر تعظیم فرود آورد به تو/خلیل او و بندهی عاشقِ تو
•آخر اما تو شکاندی بت پرستت را،سنگ شد/تبر اما به جمالت خیره شد
•تکه های جان او چون نیزه/به سرِ سنگی تو پرتاب شد
•تو فرومیریزی و فرو ریختنت/آوار دلی بود که زمین ریختی اش