مامان میدونی چیو فهمیدم؟میدونستی اگه آش رشته بپزی اونقدر ازت دورم که نمی تونی بزاریش تو ماشین و گاز بدی برام بیاریش؟اونقدر ازت دورم که بسته پستی ای که برام فرستادی یه هفته است تو راهه؟
راستی مامان هیج فکر می کردی من یک هفته تمام تب کنم ولی تو آنقدر دور باشی که نیای برام سوپ بپزی؟ مامان من خیلی دلتنگتم.دلتنگ اینم که با دستای سردت قلقلکم بدی و من تمنا کنم نکن.مامان دلتنگ اینم که برم اون آبکش بزرگه رو از روی تراس بیارم.دلتنگ اینم که وقتی داری داستان صوتی و پادکست های مورد علاقه ات رو گوش میدی بیام خراب بشم رو سرت.برم روی صندلی سرپا وایسم و کنسرت بزارم از ابی بخونم تا تیلور سوئیفت.مامان دلتنگ اینم که هر شب بیای اتاقم پیچ شوفاژ رو باز کنی و گیر بدی که نبندی اش ها.مامان دلم تنگه اینه که خودمو جا بدم تو بغلت و با هم فیلم ببینیم.مامان واقعا چجوری میشه از تو دور موند؟
دلم واسه دوستِ هم اتاقی ام میسوزه که دیشب برای همیشه رفت آلمان.من فقط فکر می کنم چجوری با مامانش خدافسی کرد؟ چی گفت؟ دلم براش میسوزه.دلم واسه اونیکی دوستم بیشتر میسوزه که روز کنکور مامانش رو از دست داد.مامان اون چی کشید؟ کی میدونه چه بر سر کسی میاد که بی مامان میشه؟ من که ازت دورم دارم می میرم وای به حال اونی که مامان نداره.دلتنگم مامان.
مامان لباسهایی که دیروز خریدم رو دوست ندارم.انگار تا نپوشم و جلوت چرخ نزنم و تو نگی قشنگه،قشنگ نیست.این تکنولوژی هم چیز مزخرفیه وقتی نمی تونه دستت رو تو دستم بزاره.وقتی نمی تونه بوی غذات رو برام بفرسته.
مامان همین پریروز بهم گفتی دیگه مستقل شدم و از پس خودم برمیام ولی مامان این استقلال درد داره.مامان سخت بود وقتی ساعت ۴ صبح با تب ۳۹ درجه از خواب بیدار شدم ولی تو نبودی.مامان خیلی سخته وقتی نمی تونم خودمو واسه ناهار برسونم خونه.مامان خیلی سخته حتی سخت تر از جمعه بعد از قلم چی.حتی سخت تر از مبتکران شیمی.