درد را چکونه باید نوشت تا التیام بخش باشد
چطور باید دلداری داد کسی که به یکباره تمام ارزوهایش به باد رفت
چگونه از ارزوهایی بگویم که نشکفته پرپر شدند
برای التیام درد چه کنیم
چطور از اشتباه بگوییم وقتی بهایش نابودی زندگی ها بود
چطور از اعتمادبگوییم وقتی در پی سناریو سازی بودید
چطور تاریخ را بنویسیم تا این قصه ها را تاب بیاورد
بخدامن ایران را دوست دارم انان ما را نمی خواهند
بغض است اما با هم می خوانیم:
هرچه مرهم می گذارم بند می آید مگر
ای وطن! خون ِ دل از اروند می آید مگر !
هرچه لالایی بلد بودی برایم خوانده ای
خواب ِ چشمانی که می بارند می آید مگر
هرچه شکلک توی ذهنت بود در آورده ای
بر لب شعرم ولی لبخند می آید مگر
تو دلت خوش باشد اما ابر حزبی توده ایست
در پناه چتر ، باران بند می آید مگر
ساختار فصل ها را عصر یخبندان شکست
ماه ِ فروردین پس از اسفند ………….؟