امروز جمعس، جمعه ها همیشه یه حس خوبی دارند. دلت میخاد بیشتر بخابی و اینا. ولی خوب به همون دلیلی که دیروز هم گفتم خواب دیگه این ساعت به چشمام نمیاد. دیشf ساعت یک و نیم خوابیدم والان ساعت 8 بیدار شدم
امروز خیلی فکر کردم که درباره چی بنویسم. البته میدونستم موضوع چیه اما از نوشتن دربارش فرار میکردم. ولی اونقدر ذهنم ازش پره که نمیتونم الان دیگ دربارش ننویسم. رومینا اشرفی دختر 13 ساله ای که به دست پدرش با داس سربریده شد. عنوان خبر هم دردناکه. اونم تو قرن 21 که عصر تتلوها و ساسی هاست. عصری که چالش فحش دادن میزارن و همه دختر پسرا با مادر پدرشون ویدیو میگیرن و پخش میکنن. یک سمت جامعه همین ازادی های بی سر و ته و اون طرفش تعصب های کورکورانه و جاهلانه.
من خودم همیشه به عنوان یه دختر توی این جامعه مشکل داشتم. جامعه ای که مردمش مدام همدیگه رو قضاوت میکنند. یه جمعی که میشه خانوم ها دور هم از فلان شخص و فلان کارش میگن. حالا قبلا دورهمی های خانومانه بود. جای زشت قضیه اینه که در بین مردها هم رشد پیدا کرده. فلان قضیه بازگو میشه و هی پخش میشه. با این تفاوت که اقایون دیگه به اندازه خانوم ها اون مساله رو باز نمی کنن.
الان استوری اقایان وخانوم ها همه پر شده از دفاعیات از رومینا که چرا و چرا. هیچ حس این قضیه رو عمقی بررسی نمیکنه. موضوعیه که یه مدت ترند میشه و بعد فراموش میشه تا رومیناهای دیگه هم قربانی جهل جامعه بشن.
دیروز یه متنی به گفته تتلو شنیدم: حالا فهمیدین من چرا همه چیزو میخاستم عادی کنم، به خاطر یه همچین روزایی بود.
یه روانشناسی هست به نام خانوم بهاره مهرجویی با آیدی bahareh_mehrjooie در اینستاگرام این خانوم مدتی قبل از جامعه ای حرف زد که تتلو مقبول بیش از نیمی از جمعیت این کشوره. من خودم به شخصه بعضی اهنگاش رو دوست دارم. چون شعر و مفهوم قشنگی رو دنبال میکنه. از اون طرف من اهنگ های محمد معتمدی و اقای شجریان رو هم دوست دارم. چون کلا طرفدار موسیقی و شعرهای قشنگ هستم.
تتلو من رو هم جذب کرد. چون به قول خانوم مهرجویی حرفی رو زد که تمام این نسل نیاز داشتند و کسی دربارش حرف نزد. بعد که بررسی کردم دیدم اکثر محتوای شعراش درباره شکست عشقی،چیزهایی که تموم نوجونا تو این سن دربارش فکر میکنند. استایل، چه بدن دخترانه و چه بدن مردانه. ماشین و سگ و روابط و خیلی چیزای دیگه . درد نوجوونای مام همینه. همه تتلو گوش میدن، ترندیه بین تمام نوجوونا. اگه کسی گوش نکنه توی مدرسه بهش میگن واقعا نشنیدی؟ با هم شعرشو تو کلاس میخونن و ... اما طرف دیگه قضیه این حس نیازس.نیاز به توجه نوجوون ما نیاز داره که بهش توجه بشه. این نسل نیاز به توجه دارند. نیاز به شنیده شدن دارند. برای درد این نسل حرفی جایی گفته نشده. کسی درباره چیزیکه تو ذهن این نسله، چیزی نگفته پس تتلو با حرفاش تونست بدون رقیب توجه همشون رو جذب کنه
مشکل فرهنگ جامعه ماست. جایی که تمام ما بین سنت و مدرنیته گیر کردیم. پسره دنبال دوست دختر و روابه جنسیه بعد موقع ازدواج دنبال دختریه ک مادرش انتخاب میکنه، بعدشم وارد زندگی میشه و چون مطابق با نیاز خودش انتخاب نکرده، زنش عروس خوبی میشه اما زن خوبی نه! شاید بسازن شاید هم طلاق اما توی این خانواده بچه های رشد میکنند که چیزی از عشق و دوست داشتن نمی فهمند. نیاز دارند به دوست داشته شدن و دوست داشتن رو یاد نگرفتند. حرفای زیبا رو می شنوند و باور می کنند. و تمام قصه هایی که مثل قصه رومینا هستند. ارتباط با مردی که 21 سال از خودش بزرگتره. جذب شدن به این مرد. خاستار ازدواج بودن فرار و بعد التماس برای برنگشتن به خونه و نهایتا خشم پدری که به مرگ دختر منتهی میشه.
اینا همشون دردن، نتونستم نگم
حرف من اینه:
تویی که میگی کار بابای رومینا بده برای خانوادت چیکار کردی؟ به دخترت چقدر محبت کردی؟ ایا تو هم رابطه جنسی رو ننگ میدونی؟ که بخاطرش سر ببری؟ اونم دخترت؟ ایا تو برای ازدواج نمیای دنبال دختری باشی که تابحال دوست پسر نداشته یا باکره بودن دختر برات اصل اوله؟ اونم تو مردی که خودت شاید بارها رابطه داشتی؟ تو خانوم ایا توی این قضیه، رومینا رو مقصر میدونی؟ و مشکل رو از چشم این دختر میبینی که خودش مشکل اخلاقی داشته؟
اینجا جایی که دنیای زنانه ومردانه به شدت نابرابرند. بارها این بحث های برابری جنسیتی به راه افتاده. پستهایی که زنان داد زدند. مردها دفاع کردند. و بعد همه این ادم ها در عمل خلافش رو اثبات کردند. زنانی که دانسته دوست دختر، شوهر زنان دیگه شدند. مردانی که با وجود تعهد به دنبال ارتباط با زنان و دختران بودند. زنانی که هم جنس خودشون رو متهم میکنند. مردانی که دنبال دوست دختر رفیقشون میرند. دختری که توی دوران نامزدی به خاطر افشا شدن قضیه دوستیش یا پسری ازدواجش به هم خورد. یا پسری که بعد ازدواج دختر قصه رابطه دخترو به شوهر دختر میگه. ببنید همه اینا ما هستیم. ما اجتماعی هستیم که رومینا و پدر رومینا رو پدید اوردیم. ما باید یا مدرن باشیم یا سنتی. این وسط گیر کردیم. درحالی که نوجوون ما از اول چیزی به نام سنت نمی شناسه. سنت یه مشت تعصبات بی منشا هست. ما چرا گفتن رو بلد نیستیم ما فقط از درد حرف میزنیم درحالی که از ماهیت درد هم خبر نداریم.
رومینا توسط پدر کشته شد. اما رومینا رو این جامعه کشت.
به چرایی این قضیه فکر کردین. تمام ما جامعه ای رو ساختیم که پدر رومینا نتونه فرار دخترش رو تحمل کنه. رومینا خانواده ای داره که نتونه تا سنی که به بلوغ فکری برسه توش زندگی کنه. پلیس جامعه نفهمه خواهش دختر برای خونه نرفتن رو با وظیفه پس دادن دختر به خانوادش تموم نکنه. همه ما مقصریم . من ، تو و تمام کسایی که توی این فرهنگ مسموم نقش داریم.
من میگم این ضرب والمثل خواهی نشوی رسوا همرنگ جماعت شو رو دور بریز
من میگم با جامعه هم صدا نشو. تو اهنگ خودت رو بساز. اهنگت طرفدار پیدا میکه، جامعه ما نیاز به کسایی داره که نیازه این دختر رو ببینن، هم سنگ با پسرا بهشون ازادی بدن، اگر چیزی بده برای هم مرد و هم زنش بده نه فقط جنس ضعیف؟ زنان ما حق انتخاب دارند. قرار نیست همیشه تابع باشند. زنان ما ازادی میخان. حق زیستن میخان. بیاین بازار کار رو ببینین. تفاوت ها. کارگری دختران با حقوق های بی اندازه کم. اینا همشون دردن.
قرار نبود این همه از درد بگم اما نشد
اگه تلخه ببخشید اما حقه
ممنون میشم شما هم نظراتتون درباره رومینا و تفاوت هایی که توی جامعه در این حوزه هست بگین.