لیلی عباسی (لام_مث_لیلی)
لیلی عباسی (لام_مث_لیلی)
خواندن ۷ دقیقه·۴ سال پیش

چالش یادگیری (روز هفتم) | یا خلق میکنی یا فنا می شوی

البوم نگار علی سورنا رو شنیدین؟ من اصلا طرفدار اهنک های رپ و هیپ هاپ نیستم. اصلا !!!! به طوری که وقتی بهم معرفی شد اصلا تا یه مدت سراغشم نرفتم و نگاش نکردم. یه روز تصادفی یه اهنگشو گوش دادم خووب بود داستان سرایی در قالب شعر و ترانه

و دیشب اهنگ نگار رو گوش کردم و به دنبالش همه البوم رو.


به نظرم یه مجموعه بی نظیر از خلقته.

نگار، دختر زیبایی است که پدرش علی سورناست و مادرش آوار (آلبوم قبلی علی سورنا) است و حال متولد شده است. نگار، حاصل سال‌ها تفکر نگارنده‌ای‌ست که با ایجاد این اثر مرزهای مفهوم را در جغرافیای موسیقی (به ویژه هیپ هاپ) جابه جا کرد !

از این اثر نمی‌توان ساده گذشت و این اثر را نمی‌توان به اسمی محدود کرد. این اثر همانند یک رمان و فیلم تصویر گر و داستان گونه پیش می‌رود و تمامی اتفاقات را در ذهن مخاطب مجسم می‌کند و چه از نظر ادبی و چه موسیقی نگار جایگاه ویژه ای را دارد!

‌نگار را می توان دوران شروع بلوغ سبکی از موسیقی دانست که از اوایل دهه هشتاد متولد شد و در حال حاضر سنی حدود پانزده سال دارد، پانزده سالی که میتوان شروع جنبه های از بلوغ را اکنون در این سبک فاخر دید. سال های که به جفا از هیپ هاپ فارسی گذشت دیگر تمام شده چون جامعه و فرهنگ ایران دیگر نمی‌تواند منکر یکی از فرزندان خود یعنی "هیپ هاپ" شود. نگارِ دلربا بر دوران بد و خراب بودن رپ خط می کشد و باوری به عمق حضور دختری پانزده ساله و با هویت به فرهنگ ایران می‌دهد.

پس پیشنهاد میکنم یه بار این البوم رو گوش کنید. به احترام زحمتی که برای این اثر هنری کشیده شده است.

از نگار خوشگل سورنا هم که بگذریم. به یه مساله مهم به اسم خلق کردن میرسیم. چیزی که به قول معروف سبک هیپ هاپ رو در ایران تونست دچار تحول کنه.

یا میتونه کلا هر چیزی رو با یه نگاه جدید به مخاطب معرفی کنه. چیزای زشت رو زیبا کنه و چیزای زیبا رو فوق االعاده. بیاین یه نگاهی به زندگیمانون بندازیم. چند درصد زندگی ما تکرار و تقلیده؟

توی دنیای ما آدم ها اگر در زندگی چیزی رو خلق نکنیم صرفا یک ادم مصرف کننده خواهیم بود. مصرف زیاد مسمومیت رو به وجود میاره. مصرف افکار دیگران، مصرف ایده های دیگران، مصرف گفته ها و نقل قول های دیگران، مصرف کارهای دیگران، و یه عالمه مصرف های دیگه....

ادم باید به اندازه ای که مصرف میگنه تولید هم داشته باشه وگرنه اون کفه های ترازو برای یه ادم اگاه رو میشکنه

خوب این آدم دیگه خالق نیست. مثل یه مستعمره است که برده افکار و محصولات دیگران شده. به همین راحتی توی دنیای جدید میشه که برده بود. این ادم تفکری نداره. فقط از چیزی که هر روز رسانه ها و محیط بهش القا میکنه مصرف میکنه و یه روز هم پیر میشه و میمیره و تمام. یه زندگی نباتی

دنیای جدید هر ادمی با خلق کردن شکل میگیره. هرآدمی مثل یه روایته که با شروع به گفتن خودش شروع میشه. یه مجموعه منحصر به فرد که با خلق کردن هویت خودش رو شکل میده.شروع هر ادمی با خلق دوباره خودشه.

تو خلق میکنی و هستی، تو خلق میکنی و زندگی و حیات پیدا میکنی. در وجود خودت. در ذهن خودت .در افکار دیگران. در ذهن دیگران و در نگاه دیگران.

این ادم ها به شکل متفاوتی جذاب هستند. چون تونستن خاصیت خالق بودن رو در خودشون بولد کنند. مادری که بچه ای رو به دنیا میاره، با تولد فرزندش زیباترین حس رو داره، واقعا چرا؟؟

خلق کردن همینه

خلق یعنی ایجاد کردن یا ابداع کردن که در مورد خداوند خلق معنی آفریدن را می‌دهد. یعنی شخصی یک چیز جدیدی که تاکنون وجود نداشته را بوجود بیاورد. نکته بسیار مهم در بحث خلق، یک ایجاد جدید است که می‌تواند هر چیزی باشد. در غیر اینصورت به آن فرد خالق نمی‌گویند.

«خلق کردن»؛ چیزی که انگار در درون آدمه و بدون آن، زندگی معنایی ندارد؛ همین زندگی که آدم‌های خلاق، در طول تاریخ به آن، معناهای بیشتری داده‌اند؛ خلاق بودنی که نیاز به تولد دارد و تلاش.

ادم های خلاق متفاوتند، چون جا پای ادم های دیگه نگذاشتند. راه ساختند. مثلا یه ادمی ادبیات کلامی خاص خودش رو داره و بعد مدتی توی جامعه بولد میشه همه اون ادبیات رو به خودشون میگیرن. خوب چرا؟ چون اولین باری یه ادمی تونست متفاوت فکر کنه. متفاوت عمل کنه و اون باعث شد مردم جلبش بشن

این خلاقیت این متفاوت بودنه توی نگاه اول سخته. وقتی داری متفاوت میری. برمیگردی و پشت سرت رو نگاه میکنی. به معنای واقعی کلمه تو تنهایی، هیچ کس حمایتت نمیکنه، همه بهت میخندن، متلک میپرونن، حمایت نمیشی از جانب هیچ کس حتی خانواده.

خوب اینجا من میگم راه رو درست رفتی. اگر دقیقا به این نقطه رسیدی بدون که تو داری داخل مسیر خودت ( مسیر من میشه مسیر خاص لیلی) قدم برمیداری. منتظر نگاه بقیه نباش. بعد از مدتی تازه اون شکوفایی رخ میده و تو میشی اون پدیده ای که باید میشدی.

و خلق میشی. خلق میکنی و یه مجموعه ای خلق میشه که یدفه نورش همه جا رو خیره می کنه.

یه استادی داشتم. شاید کسی بشناسدش، استاد ثنایی. از اون پیرمردای دنیا دیده که میخاد به ادم ها درست فکر کردن رو یاد بده. همیشه بهمون میگفت تو اگه کار کنی رو خودت و وجودت رو کشف کنی محصولت خودش باعث روشنایی میشه. و بعد قرار نیست تو سراغ کسی بری که من اینم اینو دارم. تو از روی نورت شناخته میشی. و همه دنبال نور میان. و همه ناخوداگاه پشت سرت راه میفتن

این پدیده رو چی میگن. خلق خود از هیچ

هممون به نقطه صفر زندگی رسیدیم. بعد پاشدیم و شاید هم تو مسیریم. و یا شاید هم نه. جزئت اینکه خودمون باشیم رو ندارم. به قول معروف یسری نیروی بازدارنده هستند که نزارند ما تیو مسیری که میخایم حرکت کنیم. این مفهوم توی کتاب خلق و نفرت دن نوریس اینطوری توضیح داده شدند:

دو گرگ هستند که همواره در حال جنگ‌اند. یکی تاریکی و نا امیدی، و دیگری روشنایی و امید. کدامیک پیروز می‌شوند ؟ آن که شما تغذیه‌اش می‌کنید…

پرورش وجوه مثبت فکری میشه (خلق) و مدیریت نیروهای منفی و بازدارنده افراد میشه (نفرت) پس

اگر چیزی خلق می‌کنید، پس خلاق هستید. در غیر این صورت اگر دست به کاری نمی‌زنید، چیزی در حال متوقف کردن شماست. که من این را نفرت می‌نامم.

من میگم پاشو

بیا و خلق کن

حالا تو بگو الان کجای این مسیری؟ جرئتشو داشتی که خودت باشی اصلا؟؟؟



چالش یادگیریموفقیتخلق کردنخلق یا فناافرینندگی
لیلی هستم یک متخصص سئو ولی همیشه نوشتن جز علایق من بوده و هست (پس می نویسم، چون فکر میکنم نوشته هام میتونه الهام بخش باشه..
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید