زندگی بازی تضاد هاست همین تضاد هاست که به زندگی رنگ و بو می بخشند.
تصورش را بکنید اگه همه جا عشق و محبت و دوستی پر می شود.چقدر زندگی بی معنی می شود.
دیگه انسان ها برای ابراز علاقه هاشون تلاش نمی کردند. دیگر بازار رمان نویسان کساد می شود.
روانشناسان خودشون از شدت نداشتن بیمار روانی می شودن.
مجنون و فرهاد دیگه اسطوره نمی شدن چون همه ادما خودشون یه پا فرهاد بودن.
یا برعکس اگه جامعه سراسر از نفرت می شود...
هیچی کشور به جمهوری اسلامی تبدیل می شود... همه ریا کاری می کردن. پشت سر هم حرف می زدن.
ابرو هم و می بردن. بعد تظاهر به عشق می کردند و قطعات مولانا و حفظ می کردند و برای هم زمزمه می کردند.
اسم خودشونم حتما عاشق می گذاشتن. بعضی ها از اینم بد تر بودن...از خودشون شعر می گفتن واقعا فکر می کنی از خودشون می گفتن؟
نه بابا googleکشف بزرگی برای جامعه جهان سوم بود.
مولانا سعی کرد. بعد بالا عشق و نشون ما بده بعد ما از اشعارش برای بیان هوس و جلب توجه استفاده می کنیم.
می گوییم مولانا مال ماست همون بهتر که ترکان مولانا را از ما دزدن تا ابروشو جلو مردم جهان نبریم مثل اسلام که ...
نویسنده :هدیه تات