ویرگول
ورودثبت نام
لیلا طیبی
لیلا طیبی
لیلا طیبی
لیلا طیبی
خواندن ۳ دقیقه·۱ روز پیش

حسن اجتهادی

حسن اجتهادی

زنده‌یاد "سید حسن اجتهادی"، شاعر ایرانی، زاده‌ی سوم دی‌ ماه ۱۳۲۵ خورشیدی، در خانواده‌ای اهل علم و ادب، در کازرون بود.
وی تحصیلات ابتدایی و متوسطه را در کازرون و شیراز و تحصیلات دانشگاهی را در رشته‌ی زبان و ادبیات فارسی به پایان رسانید.
اگرچه غزل‌های وی از شهرت بیشتری برخوردار است، اما او در بیشتر قالب‌ها شعر می‌سرود. قصیده، مثنوی، رباعی و دوبیتی از قالب‌های قدیم است که اجتهادی در آن‌ها طبع‌آزمایی کرده است. شعرهای نیمایی و بی‌وزن او نیز خواندنی و دارای نوآوری و استحکام ذهنی و زبانی است. 
مجموعه «غزل‌های جنوبی» تنها کتابی است که در سال ۱۳۸۱، از این شاعر پیشکسوت چاپ شده است. اما کتاب‌های «در جشن تغزل» (بیانیه‌های غزل‌ مدرن معاصر)، «اشکال و تصاویر» (شامل ابداعات و نوآوری‌هایی در شعر کلاسیک- ترکیب و تلفیق قوالب و اسالیب شعر سنتی و ایجاد فرم‌هایی تازه)، «ترانه‌های شبنم و گلبرگ» (دوبیتی‌ها و رباعی‌ها)، «انسان آفتاب و افق» (شعرهای آزاد و نیمایی و سپید)، رهگذر و پل‌های طولانی (قصیده‌ها و مثنوی‌ها)، «حقیقت پیروز می‌شود» (نمایشنامه)، «در شهر دیوارها» (فیلم‌نامه‌ها و چند نقد و مقاله در مورد سینما)، «اوزان غزلیات حافظ» (تقسیم‌بندی بحور غزل‌ها)، «تبسم و مهمیز» (نوشته‌ها، شعرها و قصه‌هایی به طنز) و... را آماده چاپ دارد.
فعالیت زنده‌یاد اجتهادی تنها در حوزه شعر خلاصه نمی‌شد، او علاوه بر پ‍‍ژوهش در متون ادبی گذشته و معاصر به نمایشنامه‌نویسی و فیلم‌نامه‌نویسی نیز اشتغال داشت. 
سرانجام این شاعر برجسته ایرانی، صبح روز سه‌شنبه ۸ خرداد ماه ۱۳۹۷ خورشیدی، بعد از ۱۲ روز بستری بودن در بیمارستان نمازی شیراز، در ۷۲ سالگی درگذشت.

─━⊰═•••❃❀❃•••═⊱━─

◇ نمونه‌ی شعر:
(۱)
[رقص دود]
اگرچه زندگيم بی‌سرود می‌گذرد
خوشم كه قصّه‌ی ما هر چه بود می‌گذرد.
به تار و پودِ من اكنون شرنگِ بيزاری است
كه لحظه لحظه به هر تار و پود می‌گذرد
تو می‌روی‌ و ز شاخ لبان ما ديگر
نسيم دلكش گفت و شنود می‌گذرد
خموش می‌گذرم بی‌خيال و بی‌اندوه
چو از كنار تو شادان حسود می‌گذرد
به رود خاطره‌های مدامِ بی‌فرجام
چو زورقم كه شتابان ز رود می‌گذرد
فضای زندگيم ديگر از فريب تهی است
حديث عشق تو چون رقص دود می‌گذرد.

(۲)
[نمای گندمزار]
ای سبک چون هوای گندمزار
بال زن در فضای گندمزار
ای دو دستت دو شاخه از گل ياس
ای دو چشمت نمای گندمزار
ای طلوع شكوه‌بار افق
در شب ديرپای گندمزار
روح عطر لطيف صحرائی
خفته در تنگنای گندمزار
نگهت خلوت كرانه‌ی رود
كه گريزد ز پای گندمزار
سينه‌ات رشد خوشه‌های بهار
بر تن دلگشای گندمزار
خنده‌ات موج بركه‌های اميد
و صدايت صدای گندمزار
تن مپوشان به جامه چيزی نيست
جز تن تو سزای گندمزار.

(۳)
[بی‌غم عشق تو]
خانه‌ی دل كه در آن جلوه‌ی شامی نرسد
می‌شود شام اگر از تو پيامی نرسد
قله‌ی سركش كوهی كه دل‌انگيزی و دور
آن‌چنان دور كه بر گرد تو گامی نرسد
جام اندام تو در هاله‌ی رؤيا غرق است
دست من شكوه كند گر كه به جامی نرسد
می‌شتابم كه بپويم ره پر پيچ وصال
در سر راه اگر سر زده دامی نرسد
شوق ديرين تماشای تو دارم با خويش
بی‌نگاه تو دل خسته به كامی نرسد
شامگاه غزلم را تو طلوع سحری
غزلم بی‌غم عشق تو به نامی‌ نرسد.

(۴)
دم كه كم‌كم
نم، دف می‌ريزد از من
حالا جهان است
كه بر مدار غزل می‌گردد
لب كه لبالب
شب، تب می‌انگيزد از من
تن، طولی‌ ديگر دارد
ای وا؛ جادو؛
تغزل زانو ـ باز بازو ـ بانو!
عطر عفيف سبز.
بس ديگر بس
ای نا رس
دی اين قفس ـ قبس
كجاست رؤيای سايه و خاكستر.

(۵)
دست‌های دريايی‌ات را
بر شانه‌های ساحلی من بگذار
پلک‌هايت را بگشا
هزار جزيره‌ی آبی را می‌بينی
برگرد آب و آفتاب
ای قامتت
گردونه‌ی سپيد خيزاب
بر پلكان آب
مفهوم بَعد درياست
حجاری تنت.
می‌بينی نسيم دريايی
چه خوب می‌خواند
صبح است
بر شانه‌های شن
زلف مجعد دريا
بانوی دريايی
چشمش سرود افق‌ها.
وقتی كه از خليج سحر می‌آيی
در جاده‌های آب و نور
ارابه‌های موج گريزان است
از سايه‌های سپيده
بانوی دريايی
پيوسته خرامان است.
بانوی دريايی؛
ای پيكرت پرواز پرنده‌ی آب
در قاب قوسی مهتاب
از عمقِ گور خاک
مرا درياب.

گردآوری و نگارش:
#لیلا_طیبی

┄┅═✧❁💠❁✧═┅┄

سرچشمه‌ها
https://t.me/newsnetworkraha
https://t.me/mikhanehkolop3
https://t.me/leilatayebi1369
https://t.me/rahafallahi
www.kazeroonpoem.blogfa.com
و...

شعر
۱
۰
لیلا طیبی
لیلا طیبی
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید