ویرگول
ورودثبت نام
لقمان حاجی زاده
لقمان حاجی زاده
خواندن ۱۴ دقیقه·۹ ماه پیش

بیانیه های من در مورد حرف هایی که به من در خواب زدند

یک خبرنگار (شاید حسینی بای) گفت تو بهترین نیستی و بهترین علی است. من نگفتم که من بهترینم، گفتم بهترین کسی هستم که دنبال بهترین کیس هست. علی بهترین کیس را گرفته و دیگر دنبال بهترین کیس ها نیست. (راستش علی اگر دنبال بهترین کیس بود این دنبال بهترین کیس بودن به او اجازه نمیداد اجازه دهد اول کلی آدم بیان خواستگاری بهترین کیس بعد خواستگاری کند، بلکه علی بیشتر راه حق را دنبال میکرد نه اینکه دنبال بهترین کیس باشد) اعتبار این گزاره که من بهترین کسی هستم که دنبال بهترین کیس است هم مصدر یک راز است که فعلا نمیخواهم برملا شود.

آیت الله صدیقی گفت که در مورد مطالبی که مقدمه هستند دقت کنید که به نهایت (یعنی پروتکل شدن و غیره) نرسیده اند و نباید فلان و فلان... همچنین گفت سمت فلان را بخوانید (چپ از دید ناظر به متن) چون آن سمت تخیلی نیست و سمت راست نوعی کنکاش برای محسوس کردن گزاره های چپ بود که متاسفانه به قهقرا رفت چون من بعد فهمیدم انقدر ها هم اظهار نظر راحت نیست و تخیل به دلایلی (گمراهی جهل) قادر به باز کردن مسائل نیست. (آن موقع فکر میکردم تخیل قادر به باز کردن مسائل است و اشتباه میکردم) پس این نقد های آیت الله صدیقی وارد است. البته الان بهم گفتند غلطه... خودتان بگیرید مسئله را... ملاک آنچه برای شما واضح است میباشد نه آنچه کس دیگری گفت... خودتان را غل و زنجیر به حرف های من نکنید و بگید به حق میرسیم بلکه به محض اینکه حرف من از دایره وضوح خارج بود باید بنشینید و به تفکر من نگاه دوباره بکنید. یا واقعا اشتباه کرده ام یا درست گفته ام و در دامنه پذیرش های شما یا پذیرنده شما خطا وجود دارد.

آیت الله خامنه گفت زید بازی نکنم... منم دوران جهالت دنبال زید بودم متاسفانه... در خواب گفتند حرف او حرف خداست. امیدوارم بعد از معروف شدن دنبال زید بازی نیافتم اگر هم افتادم امربه معروف و نهی از منکر بر همگان واجب است. ها ها...

آیت الله خامنه گفت نخواب... متاسفانه سخت است خب ! ارتباط یکجایی عقل و جهل مرکب در ارتباط به خدا که گاه من به آن ایمان دارم و گاه من به سبب عقل و یقین با آن محاجه میکنم (یعنی در حرفش اشکال میکنم) و به عنوان یک امر بین امرین به آن نگاه میکنم گاه همین ارتباط در مرحله ایمان را نمیتوانم رعایت کنم... یعنی شاید نعوذبالله خدا هم میگفت لقمان بایست نترس من چرت بافی میکردم الله اعلم! بنده معتاد به سیرخوابی هستم متاسفانه...

آیت الله خامنه گفت زوپ مینویسی... کلی حرف زد و من فقط زوپ یادم موند مثلا گفت عزمت را جزم کرد و فلان... ولی زوپ عزمم را جزم نکرد پس یا کلمات او که بسیار واضح بودند این معنی را میدهد که من قرار است زوپ بنویسم یا اینکه چیزی در این مسئله نهفته است که هنوز نمیدانم.

آیت الله خامنه گفت کتاب مرد فوتی (فوت نفخ دهان منظورمه) (احتمالا این کتاب شرح حالی از حال من است) نوشته فردی است که از طرفداران تفکر (نمیدانم چه تفکری ولی احتمالا تفکری که من راه انداختم ابتدائیاتش را) و به آن استنادی در حرفش کرد.

یک خبرنگار (شاید دلاوری) گفت تو فرقه راه انداختی... حرکت ما حرکت تخریبچی گونه است. (یعنی قصد دارم از تلفات ابتدای ظهور بکاهم) قصد ندارم اکثریت جهان را وارد تفکرات خودم کنم چون به دلایلی قادر نیستم. همچنین به من گفتند رهروان تفکر تو اقلیت خواهند بود. در هر صورت برای من اهمیت ندارد فرقه راه می اندازم یا خیر مهم اینست که در کشتی امام حسین هستیم داریم صفا میکنیم حالا یکی روی عرشه است یکی دیدبان است... شاید در نهایت همه افکار در خود بهشت فرقه فرقه شوند ولی فرقه ای که مقید به عدم رضایت به قتل امام حسین باشد مسلما هدایت یافته است. فرقه چیز نجسی نیست... یک عده فرقه این باشند بگویند ما به بهشت رسیدیم دیگر نماز نمیخوانیم... خب همینکه مقید به عدم رضایت به قتل امام حسین هستند کافی است. شاید رفتند بهشت و شستشو دادیمشان و فهمیدند نماز خوش میگذرد و آنجا نمازخوان شدند... ولی آیا در بهشت برای بهشتی نماز واجب است؟ مسلما به نظر من نماز در بهشت دیگر واجب نیست بلکه همه از روی اشتیاق میخوانندش.

جوادی آملی گفت تفکر من (فکر کنم خودم منظورشه) تفکری است که میگوید اگر مقدمات ظهور فراهم شود امام ظهور میکند. اولا شاید درست باشد چون به قول حوزوی ها وقتی علت تمام شود معلول ظاهر میشود. ثانیا فرضا مقدمات ظهور نیاز به این دارند که پسا ظهور هم مسیر امنی شود. پس تفکر من اصلا دنبال فراهم کردن مقدمات ظهور به هر قیمتی نیست بلکه ما پذیرش کردیم ظهور نزدیک است و علاقه مندیم بپذیریم به واضح بودن این مسئله که ظهور نزدیک است. پس قصد ما این نیست به هر قیمتی مقدمات ظهور فراهم بشود. بلکه فرقه ای که من در سر دارم و هیچ کسی را دعوت به آن نمیکنم اینست که ما فقط برای تعجیل در فرج دعا میکنیم ولی از اینکه ظهور اتفاق بیافتد و ما هیچ کاری قبل از ظهور برای ظهور نکرده ایم میترسیم. دو کار برای ظهور میتوان انجام داد اولی صدق نیت در دعای برای تعجیل در فرج (یعنی هر چه باعث شود ظهور امام زمان تسریع شود و حلال مستحب یا واجب است انجام دهیم) دوما تلاش برای تسهیل ابتدای ظهور که متشکل است از ساده تر کردن پذیرش امامت امام زمان برای حکومت جمهوری اسلامی و در قدم بعدی برای تشیع جهان اسلام و در قدم بعدی برای اسلام و در قدم بعدی برای جهان... الان یک ایراد مملکت اینست که اگر خبرگان نتوانند امامت امام زمان را بپذیرند پرچم جمهوری اسلامی قادر به تقدیم به امام زمان نیست. ایراد دوم اینست که جنگ داخلی خرمذهبی ها و خشکه مذهب ها و مذهبی های صورتی و شیاطین ایرانی که حتی در صورت پذیرش خبرگان و رهبری دست به عدم پذیرش امام زمان بزنند دور از نظر نیست. پس ما تخریبچی ها با بحث در مورد نحوه پذیرش امام زمان این قاسطین و ناکثین و مارقین که در صف دجال به امام زمان حمله میکنند را خسته کنیم و انرژی شان را حتی شده در بحث تخلیه کنیم تا پساظهور با زلزله کمتری مواجه شویم... و هزاران کار دیگر که در مورد پسا ظهور میتوان انجام داد این ها اوضح واضحات بودند.

جوادی آملی راجع به سبح الله نفسه صحبت کرد. نظر شخصی من اینست که هرکاری خدا میکند فی نفسه همین است خداوند فقط خودش را تسبیح میکند و جهان بوجود می آید. البته درست است اگر قضا و قدر و کتاب و چهار مشترک دیگر را نبینیم کفر است. یعنی کسی بگوید خدا دوست داشت خودش را تسبیح کند و جهان بیرون افتاد چون ناخودآگاه عملی به این بزرگی جهان را حادث میکند و نیازی به چیز دیگری نیست به نظرم برای شروع به کسانی که فقر اعتقادات دارند باید تزریق شود هرچند در ظاهر گمراه هستند ولی اگر در جستجوی حقیقت باشند به حقیقت اینکه قضا و قدر و کتاب و ... نیز حق هستند معاد حق است و غیره میرسد. مثلا کسی میگوید چرا این سگ این طور زجر میکشد خدا کجاست در جواب به او بگوییم زیادی فکر نکن تارتاز میشوی خداوند خودش را تسبیح کرد و جهان بیرون افتاد بقیه مصیبت ها تقصیر جهانیان است نه خداوند... تو اگر خیلی متفکری از اینکه خداوند چطور تنها با تسبیح خودش توانست قضا و قدر و کتاب و اینهمه خلقت را درست کند بیاندیش و مهمل نباف... البته سبک من یکجایی جهل مرکب و عقل است. یعنی تخیل میزنم چطور ممکن است خداوند فقط تسبیح بگوید و جهان بوجود بیاید برای همین شاید نگویم خداوند در خواب مارا از این کارها منع کرده...

جوادی آملی گفت جزئی از ما باش ولی مدیریتی به تو نمیدهیم. من هم در خواب ناراحت شدم چون طبق آرمان من عدم اعطای مدیریت در سطح کلان به تمام شیعیان همان چیزی است که بدبختی امروز ما را حاصل کرده. یعنی هر کسی باید مدتی سرپرستی چند نفر دیگر را به عهده بگیرد تا بتواند ایراداتش در سرپرستی خود را بیابد... چطور همه سرپرست همدیگر شوند خب راه زیاد است اینجا نمیگم... در ثانی اگر همه شیعیان سرپرستی را مداوم تمرین کنند شاید روزی روزگاری کسی خودش را پیدا کرد و مدیری شد که جهان را متحول میکند. البته بنده به شخصه علاقه به مدیریت ندارم و دوست دارم در زمینه اعلام علم فعالیت کنم...

آیت الله خامنه در مورد دشت در حصار یا چیزی که قرار بود شهرک در حصار شود گفت این شهر موش هاست و کنارش بگذارید و از این حرف ها... راستش یکجایی جهل مرکب و عقل ابتکاری است که در موقع ناچاری به سمت آن میروم و مسلما چون چیز بهتری نیست و آب از سرم گذشته دنبالش میروم مسلما کار اشتباهی است اگر چیز بهتری بتوان انجام داد... حاشیه در حصار از دشت در حصار بهتر است چون به وحی وصل است ولی متاسفانه من از این حاشیه دورم... این یکی از خواب های رمزی است که وقتی عیان شود آشکار شود... در حاشیه در حصار من به استخر خواهم رسید. معنی اینها را میتوانم حدس بزنم...

من جزوه ای در ستون نورانی میگذارم و آیت الله خامنه با اخم به سمت من می آید. بعد از مدتی از تفکر من استقبال میکند و میگوید زنی بگیر. برای من زنی پیش می آید که حجابش خوب نیست ولی من حرفی میزنم که آن زن کنار میرود و تمایلش از بین میرود. سپس از ملک آیت الله خامنه بیرون میروم و زیر باران با مردی صحبت میکنم و بعد از مدتی از طبقه بالا به پائین می آیم. آیت الله خامنه میگوید این برای چه آمد و ناراحت است و سپس در مورد نقشه (ی حمله به اسرائیل شاید) که طبق نظر آن مرد آشنا در خواب هوشمندانه است صحبت میکند. من حرفی میزنم و شاید حرفم در خطابه ی ایشان شق عصاست یا هر چیزی ایشان اعتراض میکنند و میان ما درگیری ای پیش می آید که روبه تاریکی است... امیدوارم خواب کاذبه باشد چون دوست دارم همراه مسلم ابن عقیل زمان بشوم نه اینکه با او درگیر بشوم... البته خودمانیم اگر مسلم ابن عقیل نخواهد من همراه او بشوم چه ؟ طبق تئوری بقیه الله غریب است کسی که نائب امام زمان است نباید از همراه ناراحت شود پس خودمانیم شاید این خواب پندی است شاید هم هشدار شاید پندی به من است شاید هشدار به من است ... امیدوارم کاذبه باشد...

مرد آشنا در خواب فردی است که دوست ندارد به او بگویم امام زمان است و طفره میرود و من مدتی دوست داشتم به او بگویم امام زمان هستی و توبه کردم... یکبار در خواب بچه بودم به من گفت در مسجد ندو و دیگری گفت بگذار بدود... یکبار در خواب به من نشان داد آیت الله خامنه سیاه پوشیده است و پشت به قبله نماز میخواند و اهل تسنن با زاویه به قبله نماز میخوانند و من را دعوت کرد به امامت خودش رو به قبله نماز بخوانیم. البته من در خواب گفتم اینکه میبینم امام خامنه پشت به قبله میخواند این نیست که امام نمازش باطل است بلکه طبق اصل واضح کرویت زمین پشت به قبله رو به قبله است! شاید منظور این خواب اینست که جمهوری اسلامی التقاطی است یعنی همان طور که کروی بودن زمین را وارد احکام اسلامی کرده است جمهوریت را نیز با التقاط از حکومت های دیگر گرفته است و آرمان ناب اسلام عکس اینست... این شد که خودم شروع کردم دولت جدید را پایه ریزی کنم. نخند آقا نخند... سوال صحیح پرسیدن نصف عقل است... شاید حرکت من سوال صحیح باشد حتی اگر به جواب صحیحی نرسد نصف جلوئیم... در حالی که در یک خواب دیگر مرد آشنا در خواب به من گفت تو دلت پاک است و مشکل معیشت یا تورم یکی از این دو را حل میکنی... کلا مرد آشنا در خواب طرفدار آیت الله خامنه است این را بگویم فکر نکنید مسئله ای دارد با او... البته خیلی وقت است دیگر مرد آشنا در خواب این طرفها نمی آید (از زمان دوران طلائی سیروسلوک اول غیبش زد) (الان به صورتش نگاه کردم با این سوال که کیستی... پرسید چه فکر میکنی و من هم گفتم نمیدانم...)

در رابطه با اینکه پیامبر به دیدنم آمد و گفت ما هرچه کار داریم باید وا گذاریم و کار تو را انجام دهیم که حدیثی در غایت عجیب بود و مرا در خواب به گریه وا داشت باید بگویم نتیجه ای که من از این خواب میفهمم اینست که آنچه اسلام را دین عند الله میکند دین عند الله است. یعنی اگر رسیدیم چیزی دین عند الله است پس آن اسلامی است که در مرور تاریخ گم گشته است. متاسفانه من شاید خوب منظورم را نرسانم ولی قصد دارم آیت الله بشوم ببینم چه میگویند اسلام حکمش اینست فلانست بهمانست ببینیم قضیه چیست و از طریق آن اسلامی که منطبق بر دینی که امام زمان معرفی میکند به مردم معرفی کنم. مسلما این چیزی که اکنون مراجع میگویند خود دینی نیست که امام زمان خواهند آورد زیرا اهل اسلام همه میگویند دین جدید آورده ای... پس دین عند الله دین مراجع نیست بلکه شبیه آنست. سوال اینست که چرا از آنها به لفظ تقلید تقلید میکنی؟ من گفتم طبق عرفان خودم هرطور دوست دارم فکر میکنم و چون تقلید حرف زشتی است لغت طرفداری و ضربه گیری یکجا را میپسندم. هرچه در عین طرفداری ضربه گیر از ضربات عذاب خداوند است همان تقلیدی است که آنها میگویند. تا اینجا که دارم علوم حوزوی را میخوانم میگویند تو وقتی پیش عالم فن میروی تقلید میکنی ... در حالی که من قبول ندارم من میروم پیش لوله کش تقلید نمیکنم... قیمت گزاف بگوید تنها در شرایط ناچاری و سر گردنه قبول میکنم ولی میروم قیمت ارزان پیدا میکنم و تنها یک پرس و جو میکنم نکند اهل فن نباشد. پس وقتی با لوله کش به توافق برسم و اگر شرایط سرگردنه ای نباشد با او هم مسیر میشوم. یعنی قدم به قدم کارش را نگاه میکنم نکند از کار بدزدد یا اینکه هزار اتفاق دیگر... البته به بهانه اینکه دارم نگاه میکنم یاد بگیرم نگاه میکنم... البته هنوز ته و توی این اجتهاد را در نیاورده ام ولی خیلی جاها با حرف های حوزه مخالفم... خیلی جاها درست میگویند ولی خیلی جاها نه... یکی از دلایلی که من با مرجع به توافق میرسم اینست که بینشم میگوید در طول تاریخ ما را تا اینجا به جای درست رسانده اند و افرادی که با آنها مخالفت میکنند یا قاسطین و مارقین و ناکث یا شیطان هستند... پس حتما مسیر درست همین است... اگر میدیدم مراجع با خرمذهبی ها (اهل جمل) و خشکه مقدس ها (خوارج) و مذهبی صورتی ها (اهل شام) هم حرف هستند مسلما دیگر راه خودم را میروم ولی وقتی میبینم طوری هستند که همه آنها را عصبی میکنند میفهمم باید با آنها توافق کرد. پس این شروع طرفداری من از آنهاست... یعنی ملاک من برای پذیرش ولایت علی است... اما من یک ارور در این زمینه دارم مثلا اگر ولایت علی را ملاک قرار دهم نمیتوانم سراغ مرجع بهتر بروم چون خودش میگوید باید سراغ اعلم بروی و تشخیص بی تشخیصی من (نوعی جهل مرکب) اینست که مکارم اعلم است. ولی چون آیت الله خامنه بهتر از همه جملی و خوارجی و اهل شام عصبی میکند حرفهایش او را بیشتر قبول دارم... البته ملاکم کمی سخت است باید زیرپوستی تشخیص بدهم چه کسی خرمذهبی است بعد زیرپوستی تشخیص بدهم آیا سخن این مرجع چنین فردی را عصبی باطل (هر عصبی کردنی عصبی باطل کردن نیست مثلا به کسی میگویی ناموست فلان عصبی میشود این عصبی حق است. اما به کس دیگر میگویی پرستش خداوند چنین است حرفت برای من حق به نظر می آید ولی خشکه مقدس را عصبی میکند پس عصبی باطل شده) خواهد کرد بله پس او بهتر در زمینه ولایت علی فعال است. پس ملاک من طرفداری بهتر است ولی وقتی خودش میگوید سراغ اعلم برو مجبورم بروم سراغ اعلم... یک مسئله دیگر اینست گاه شرایط سرگردنه ایست... گاه امام علی از جان عثمان طرفداری میکرد و در این مسیر آنقدر به نفع او کار کرد که کم کم داشت خودش را مقصر میدید. مرجعیت هم در شرایط کنونی به نظر من چنین است باید آنقدر از آن ها طرفداری کنیم که حتی احساس گناه کنیم... زیرا شرایط سرگردنه ای است. اگر ما طرفداری نکنیم گروهای ثلاث (خوارج و جمل و شامیان) و شیاطین اذان اسلام را مورد حمله قرار میدهند منظورم از اذان اسلام اینست که خود ارزش های اسلامی مورد هجمه قرار میگیرد. پس من از مرجع خودم تقلید نمیکنم و طرفداری ضربه گیرانه میکنم به شرحی که در جای دیگر گفتم. البته این تز من خام است الان با صورت مرجع تقلید ذهنیم حرف زدم زیاد تایید نمیکنه ... گاهی تو هر مسئله ای شک دارم استخاره عجیب میکنم که شاید بعدها شرحش دهم. یک استخاره ای است که مجرب نیست ولی چون سریع است خوب است. شاید همان لفظ تقلید لفظ دقیق تری باشد الله اعلم... ولی گمان من با طرفداری ضربه گیرانه است... از استخاره عجیب چوب زیاد خوردیم ولی عوضش راهنمایی هم شدیم...


جهل مرکبخوابامام حسین
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید