ویرگول
ورودثبت نام
لوس آلو مه
لوس آلو مهراویِ سقوطِ اسطوره‌ها در چاهِ روزمرگی. نویسنده‌ی تراوستی‌های مدرن. اینجا کلمات، جراحی پلاستیک می‌شوند تا واقعیتِ عریان (و گاهی سانسور شده) را نشان دهند. سبک: جریانِ سیالِ ذهن با چاشنیِ طنزِ سیاه.
لوس آلو مه
لوس آلو مه
خواندن ۱ دقیقه·۱۰ روز پیش

به قصدِ سَقَطِ قِصّه

نظم، پدرِ آدما رو درآورده؛ ولی خبر ندارن و بهش می‌چسبن، چون همونو بلدن. یعنی ننه باباهامون با جبر و زور منظممون کردن.

تو این دوره‌ی گرونی، نظم خودش یه عامل افسردگیه.

توی بی‌نظمیِ داشته‌ها و نداشته‌ها، سرک کشیدنِ ناگهانی و یک‌هوییِ یه وسیله‌ی پنهان‌شده در تلنبارِ موقرِ خنزل‌پنزلا، یه ذوقِ مفت و رایگانه برای قلبِ سرکوفت‌خورده از رویاهای دور و دراز... گرونه؟ چرا مضایقه‌ش می‌کنی؟

دیگه این روزا کی می‌تونه یه لشکر بچه‌ی کج‌وکوله تولید کنه که یه ذره توجه به بچه سوگلی، بشه خار، بره تو چش و چارِ یازده برادرون که بندازنش تو پستوی یه جهانِ نمور؟

کاروان کجاست که هِلِک‌هِلِک و زنگوله‌وار برسه به دادِ سوگلیِ خیس‌خورده تو گِل؟ که بعدِها بشه عزیزِ آدمای راهِ دوری؟

اگه تو امنیتِ خونه‌ی باباش و نظم و چارچوبِ زندگیِ چوپونی مونده بود، چجوری رشد می‌کرد که بشه پیش‌قراول واسه غذا رسوندن به آدمای گشنه و بعد هم بوی پیرهنش بشه معجزه‌ی شفای چشمت؟

پس چش ندوز به راهِ دور و اقتصادِ رنگ‌ولعاب‌دارِ ازمابهترونِ اون سرِ دنیا؛ چون تو این نظم و امنیتِ کمد و جاکفشی، بچه‌ی گم‌شده‌ای نداری که از پیچ‌واپیچِ مرز و عرض و طولِ جهانِ مادی، با این‌همه قانون و ادا اطوار گذشته باشه و شده باشه «معاونِ عرضه‌ی ارزاقِ جهانی» که به دادت برسه.

دورانِ «کِش رفتنِ شادی» از لای درزهای بی‌نظمی، بر من و تو و جهانِ شلخته‌مون، مباااااارک!

صدای «از جا بِپَرون» میاد؟ آره؟ اونم نه دنگ‌دنگ، بوم‌بومِ تیراندازی؟

می‌بینی عمر شادی چه کوتاهه؟

همون «ساختمون قشنگه» بود که نماد نظم و معماریِ جهانِ تو بود؟ همین الان منفجر شد.

حالا تو هی بشین جوراب‌هات رو تا کن.

مینیمالداستانکجهاندست نوشته
۵
۱
لوس آلو مه
لوس آلو مه
راویِ سقوطِ اسطوره‌ها در چاهِ روزمرگی. نویسنده‌ی تراوستی‌های مدرن. اینجا کلمات، جراحی پلاستیک می‌شوند تا واقعیتِ عریان (و گاهی سانسور شده) را نشان دهند. سبک: جریانِ سیالِ ذهن با چاشنیِ طنزِ سیاه.
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید