mohamad sh
mohamad sh
خواندن ۵ دقیقه·۲ سال پیش

اشتباه نکن

اشتباه نمیکنم
در این واقعیت شکی نیست که اینا میرن و این حکومت تغییر می‌کنه ، همیشه تاریخ همین بوده ،وقتی به واسطۀ تغییر محیط و تکنولوژی و روش زندگی قدرتهای بزرگ دنیا خود پوست می اندازند و نسل عوض میکنند در ادامه همان قدرتها به اجماع می‌رسند که حکومت های کهنۀ ظالم برود و ظالمانِ مدرنتری بیایند تا هزینه ها از درآمد بالا نزند و آینده از دستشان در نرود ، و البته شاید همزمانی انقلاب زنانه ایران و حیاتِ نسل ضد در جهان کمی نظم این روال را به هم زده ولی همچنان قدرتها تصمیم گیرنده اند ،چی ببینیم ،چی بشنویم ،چی بخونیم ،به چی فکر کنیم ،چی بخوریم ،چقدر عمر کنیم ، چقدر بدونیم ،چه احساسی داشته باشیم و خیلی چیزای دیگه رو از قبل واسه ما تصمیم میگیرند با ابزاری مثل رسانه ،نظام آموزشی ،جنگ ،انقلاب ،و خیلی چیزای دیگه ،ولی راه رشد و آزادی همیشه بازه و فقط و فقط از آگاهی میگذرد و آگاهی شروع رنج است پس من برای رنج نکشیدن است که عالمانه و معامله‌گرانه زیر ظلمِ کارفرما و سرمایه داری و سنتهای خانواده و اجتماع میروم ، و ظلم و قضاوت را با روشهای روشن‌فکرانه از نزدیکترین زنان و مردان و کودکانِ اجتماع خود دریغ نمی‌کنم ،لذا اشتباه نمیکنم و میدانم کشورم را که هیچ، حتی خودم را هم تغییر نخواهم داد و امروز تنها به خواست سیاستی کثیف، عمیق و ریشه دارِ حداقل چند ده ساله و خارج از کنترل به وقتی از قبل تعیین شده به خیابان میآیم ،معترض میشوم ،انقلاب میکنم ،کشته میشوم ،قهرمان میشوم به این خیالِ خوش که آزادی را به دست آورده ام و دلیل تغییر شدم ،
ولی سوال درست این جاست که مگر میشود خود را تغییر نداده مملکتی را عوض کنم ؟
خیر ،نمیشود .
تاریخ پر است از نسل کشی ها و قحطی ها و جنگها که جز به دست قدرتهای جهان و به وقتی که آنها خواسته اند به پایان نرسید و مردم حتی مبارزترینشان هم بی آنکه بدانند، بازیچه بودند .
و در پایان فقط ظلم به روز شد ، اینو میشه از مبارزین واقعی آزادی پرسید که کمتر از یکسال بعد از هر انقلاب و تغییری در ناکجا آبادها زندانی یا سربه نیست شدند ،
بله ،زیر بار ظلم خانواده و اجتماع و سنتها نرفتن برابر است با مستقل شدنِ زود هنگام و تن به کار و زندگی طاقت فرسا دادن در ابتدای جوانی و محرومیت از خانه و رفاه نسبی پدری و تفریحات و ورود به جهانی بی رحم و ... پس خیال قدرتهای راحت است که من بیخیالِ مبارزه و اعتراض میشوم ،آن قدرتها حتی احساسات ما را برای حیات ظلم تربیت میکنند که مثلاً فلان تصمیمِ آزادانه را نگیر چون دل پدر یا مادرت میشکند و بی حرمتیست و آبرویشان میرود و وجدان و احساسمان را با رسانه و آموزش هدفمند و ترویج خرافات و پیچیده کردنِ مسائلِ اخلاقی و ابزارهای اینچنین به دست میگیرند که فکر رشد و تغییر و مبارزه به سرمان هم نزند ،
با همان ابزارها هدفهای والا را با هدفهای کوچکِ مادی در ذهن ما و جامعه جایگزین میکنند و تلاش برایِ داشتنِ یک خانه و ماشین جای خود را به تلاش برایِ داشتن یک روح و جسم سالم و آگاه و جسور و آزاده و مفید برای جهان میدهد .
.
آری زیر بار ظلمِ کارفرما و نظام سرمایه داری نرفتن برابر است با خانه به دوشی یا خانه ای کوچکتر و دور تر از شهر و امکانات و بی ماشین بودن و ماشین ارزان داشتن و گوشی قدیمی داشتن و قید رستوران و تفریح و خیلی چیزا رو زدن و طرد شدن و چند برابر سختی کشیدن برای رسیدن به این هدفها و هدفهای والاتر ...پس خیال قدرتهای راحت است که من بیخیال مبارزه و اعتراض میشم.
اینچنین است که من در خانه پدری یا خانۀهمسر میمانم پوششم و روابطم و انتخاب‌هام را در چهارچوب خانواده و نه مطابق میل و آزادی خودم قانون گذاری میکنم و استرس و سختی و دروغگویی برای گذرهای مقطعی از این قوانین را به جان میخرم ولی به جاش درگیر استقلال و کار زیاد و اجاره خانه و مسئولیت و سختی و عذابِ مسخرۀ وجدان رنجِ رشد و تنهایی نمیشم ،زنان و دختران اطرافم را هرجا لازم باشد مورد مردسالاری و قضاوت قرار میدم تا خلاف عرف اجتماع و دوستانم نباشم که بار انگشت نمایی و تنهایی رو به دوش نکشم و در شعار به همسرم یا فرزندم میدون میدم ولی در عمل طوری ام که من از اون بیشتر میفهمم که درگیر مشکلات رشد و تغییر و آگاه شدن نشم ، از شغلم که عدل و انصاف و تناسبی میان دستمزد و حجم و مسئولیت کاری در آن نیست بیرون نمیام ولی بجاش یه رفاه و وجه‍ه اجتماعی و ثبات داره و به هر دستوری از کارفرمای ظالم و منفعت طلبم تن میدم ،در تمام اتفاقات و برنامه های مالی و سرمایه گذاری و فاسد نظام سرمایه داری جامعه شریک میشم ، سوار تورم و دلالیِ نظام ظالم سرمایه دارها میشم و از رو ارزشها و اخلاق با احتیاط رد میشم ،اگر کارفرما شدم مثل تمام کارفرما ها و حتی بدتر حکمرانی میکنم تا مقام و منسب و مالم را فدای درستی نکنم و حاضر نیستم هزینۀ زیادی واسه آزادی و انسانیت بدم ،و در حدی که به داشته هام آسیبی نرسه چندتا استوری و چندبار با احتیاط به خیابان آمدن و شرکت در بحثها و پشتیبانی از آزادی در این حد که تنها و سرخورده نشم واسم کفایت می‌کنه.
بله اینها همه من هستم ، پس حداقل حالا که جرأت و توان و قصد تغییر ندارم حداقل به هیچ کس تهمت عادی ساز و خاکستری و کاسب و منفعت طلب و خیلی چیزای دیگه نمی‌زنم چرا که در اعماقم تمام آنها را کم و بیش هستم .
و میدانم که جز انگشت شماری در گذشته و امروز نبودند که مبارزۀ واقعی با ظلم را از درونِ خود و جامعۀ کوچک خود شروع کردند و بیشتر آنها حتی عمرشان به گسترش مبارزه خود بیشتر از جامعه کوچک خود هم نرسید و همین مقدار کمِ آزادی و باز بودنِ مسیر آزادی امروز در جهان مدیون آنهاست .
رویایی است ولی باشد که این انقلاب زنانه کاری کند که نسل کودکان امروز از تربیت نسل ما سرباز زنند و این دورِ باطل برده داری و سیاستِ ظالمان جهان را بر هم زنند .
و بزرگترین دستاوردِ مرگ شاید اینه که با مرگ و تولد جهان رشد می‌کنه وگرنه از اونجا که ما تغییر نکن ترین و ظالم ترین و منفعت طلب ترین موجودات هستیم اگر مرگی نبود امروز با ایده های هزاران سال پیش در دنیایی برهوت و تاریک زندگی میکردیم.

آزادیاجتماعظلمخودشناسیاشتباه
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید