محمدامین اکبری
محمدامین اکبری
خواندن ۵ دقیقه·۱۰ ماه پیش

Fixed Mindset vs. Growth Mindset

اول میخواستم عنوان این مطلب رو به فارسی ترجمه کنم ولی به نظرم رسید که همین لغات Fixed Mindset و Growth Mindset (اول میشه ذهنیت ثابت و دومی میشه ذهنیت رشدمحور) به مراتب بار معنایی بهتری رو منتقل میکنن.

قبل از این که ادامه‌ی مطلب رو بخونید، یه تست 20 سواله تو لینک زیر هست که اگه وقت دارید، این تست رو بزنید:

Fixed Mindset vs. Growth Mindset
Fixed Mindset vs. Growth Mindset


لینک تست: https://www.idrlabs.com/growth-mindset-fixed-mindset/test.php

من این تست رو دوبار زدم، یک بار زمانی که اولین بار با این مفهوم آشنا شدم و بار دیگه با گذشت چیزی حدود 5 ماه، نتایج ثابت بود که حالا نمیدونم این ثابت بودن دلیل خاصی داره یا نه، ولی تحلیل فعلیم اینه که به هر حال تغییر ذهنیتی هم اگر بخواد اتفاق بیافته، یکی دو روزه نیست و تمرین مداوم میخواد و تغییرات زیادی رو توی طول تجربه زیسته بایستی مواجه شد که ذهنیت که ربط پیدا می‌کنه به اعماق ویژگی‌های وجودی ما با تغییرات زیادی مواجه بشه.

مفهوم ذهنیت ثابت (Fixed Mindset) و ذهنیت رشدمحور (Growth Mindset) رو Carol Dweck معرفی کرد. طبق این تعریف، افرادی که ذهنیت ثابت دارند معتقدند که هوش و مهارت، چیزهایی هست که زمانی که ما زاده میشیم با ما زاده میشه، در حالیکه افرادی که ذهنیت رشدمحور دارند، در نقطه مقابل، معتقدند که ممکنه توانایی‌ها رو یاد گرفته و توانمندی‌ها رو ارتقاء داد. این تمایز در نگاه منجر به این میشه که افرادی که ذهنیت ثابت دارند، تلاش کنند که (طبیعیه دیگه!!) مستعد به نظر برسند در حالی که افرادی که ذهنیت رشد دارند، تمایل به یادگیری بیشتری از خودشون نشون میدن.

تصویر زیر، نتیجه تست من هست:

نمونه نتیجه تست ذهنیت ثابت، ذهنیت رشدمحور
نمونه نتیجه تست ذهنیت ثابت، ذهنیت رشدمحور


مطابق این تصویر میشه بعضی ویژگی‌های مربوط به افرادی که دارای ذهنیت ثابت هستند با افرادی که ذهنیت رشد محور دارند رو مقایسه کرد. البته باید توجه داشت که این موضوع در قالب یک طیف هست و جنسش جنس ترجیحاتی هست که احتمالا تحت شرایط و آموزش، قابل تغییر هست.

از جمله تفاوت‌ها میشه موارد زیر رو برشمرد:

  • افراد دارای ذهنیت ثابت معتقدند که هوش و استعداد ثابته، در حالیکه افراد دارای ذهنیت رشد محور معتقدند که این موضوع با آموزش تغییر میکنه
  • افراد دارای ذهنیت ثابت از چالش دوری میکنند در حالی که افرادی که ذهنیت رشدمحور دارند، به طور مداوم به دنبال چالشهای جدیدند.
  • افراد دارای ذهنیت ثابت از فیدبک گرفتن دوری میکنن، اما در نقطه مقال اون‌ها افراد دارای ذهنیت رشد محور دوست دارن که فیدبک دریافت کنند.
  • افراد دارای ذهنیت ثابت اگر موفقیت دیگران رو ببینند احساس ناراحتی میکنن اما افرادی که ذهنیت رشدمحور دارند، از موفقیت دیگران خوشحال میشن و انگیزه میگیرن
  • افراد دارای ذهنیت ثابت شکست رو ناشی از ناتوانی میدونن اما افراد دارای ذهنیت رشدمحور به شکست به چشم یک فرصت برای رشد نگاه می‌کنند.
  • افراد دارای ذهنیت ثابت، برای تلاش جایگاهی قائل نیستند، در حالیکه افراد دارای ذهنیت رشد محور تلاش رو یک راه آموزشی برای رشد ذهن و مغز میدونن.
  • افراد دارای ذهنیت ثابت به دنبال اثبات خودشون هستن اما افراد دارای ذهنیت رشدمحور، فرآیند رشد خودشون رو دنبال میکنن
  • افراد دارای ذهنیت ثابت از ناشناخته‌ها دوری میکنن اما افراد دارای ذهنیت رشدمحور، به نقاط ضعف خودشون اذعان میکنن و واقف هستن و در جستجوی ناشناخته هان.

توی Context چابکی، یه گزاره‌ی کلی‌ای با تکیه بر تفاوت Fixed Mindset و Growth Mindset گفته میشه که شامل نیست ولی میشه ازش به عنوان یه تلنگر استفاده کرد، اونم این که اگر ذهنیت ثابت داشته باشیم، برای این که عدم قطعیت رو مدیریت کنیم، ممکنه صورت مساله رو حذف کنیم یا به دنبال تثبیت شرایط تحت کنترل باشیم، اما اگه ذهنیت ما رشد محور باشه و یا به تعبیر دیگه Agile Mindset داشته باشیم، برای مدیریت عدم قطعیت، سعی میکنیم که در راستای شناخت ناشناخته‌ها گام برداریم، به صورت بهینه یاد بگیریم و کشف کنیم.

حالا در اینباره مثال‌های دیگه‌ای رو هم میشه دید.

تفاوت ذهنیت ثابت و ذهنیت رشد در توسعه محصول
تفاوت ذهنیت ثابت و ذهنیت رشد در توسعه محصول

تو این مثال، فرض کنید که قراره یک محصولی که یک تابلوی نقاشی هست توسعه بدید تا این تابلو کامل بشه. این پیشفرض رو در نظر بگیریم: درسته که تو تصاویر بالا نتیجه نهایی کار یکی شده، ولی این یکی بودن برای مقایسه ذهنی بهتر هست در نتیجه به خروجی نهایی کاری نداشته باشیم.

تصویر بالا داره چیو به ما نشون میده؟ داره میگه که وقتی با ذهنیت ثابت به دنبال تهیه‌ی یک محصول هستیم، یه تصویر نهایی ازش تو ذهنمون ایجاد میکنیم و با اون تصویر نهایی شروع میکنیم گام به گام کارهایی رو انجام دادن تا اون محصول نهایی بشه، مثل کاری که یه پرینتر میکنه. مرحله به مرحله تصویر کامل میشه و بین گام‌های 1 تا 4 عملا محصول خروجی قابل استفاده و قابل رجوع و قابل فیدبک نیست. اما زمانی که با مایندست رشدمحور به دنبال ایجاد محصول نهایی هستیم و فقط مساله و نیاز رو از مشتری دریافت میکنیم، توی هر مرحله با تکرارها، اصلاح روی محصول ایجاد میشه و با فیدبک مشتری، محصول نهایی تکمیل میشه.

زیر متن Growth Mindset نوشته IKIWISI. این کلمه تشکیل شده از حروف اول عبارت I Know It When I See It هست. گاهی اوقات مشتری میدونه که چه چیزی از شما میخواد. مثلا ممکنه شما یه عکس از پرتره‌ی خودتون رو بدید به یک نقاش و ازش بخواید که دقیقا همون عکس رو با تمام جزئیات براتون نقاشی کنه. در این حالت پیچیدگی دیگه وجود نداره و متودولوژی‌های چابکی اساسا به کار هم نمیاد. اما یه موقعی هست که خود مشتری هم خیلی مطمئن نیست که چی می‌خواد (دقیقا مثل تصویر)، یه توصیفی از اون چیزی که میخواد رو ارائه میده و وقتی MVP رو میبینه تازه بیشتر درک پیدا میکنه از چیزی که میخواسته و اون چیزی که در عمل رخ داده، در نتیجه "من میفهمم وقتی ببینمش" یا "I Know It When I See It". درباره‌ی IKIWISI تو بخش بعدی مفصل‌تر مینویسم که تاریخچه‌ش رو هم با هم مرور کرده باشیم.

ذهنیت رشد
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید