ویرگول
ورودثبت نام
محمدامین آزادبخت
محمدامین آزادبخت
خواندن ۷ دقیقه·۱ سال پیش

ماجراهای فلسفه

ویل دورانت فیلسوف و مورخ
ویل دورانت فیلسوف و مورخ

نام ویل دورانت برای علاقه مندان به تاریخ و فلسفه چندان ناشناخته نیست؛ فیلسوفی تاریخ نگار که بیشتر ما او را به خاطر کتابهای تاریخ تمدن و تاریخ فلسفه اش می شناسیم؛ اما دورانت به جز این دو کتاب مشهور، کتابهای دیگری هم نوشته که یکی از آنها که شاید برای بسیاری ناشناخته باشد، ماجراهای فلسفه است.

زمانی ویل دورانت شکوه کرده بود که دیگر کسی فلسفه را دوست ندارد؛ زیرا فلسفه روح ماجراجویی خود را از دست داده است. این کتاب تلاش او برای بازیابی این روح است. مباحثی در زمینه معنای زندگی، سیاست، تاریخ و ماهیت بشری که همه از سوی دورانت و برخی از متفکران برجسته قرن بیستم بررسی می شود. ماجراهای فلسفه در عین حال سهم ویل دورانت در سنت دیرینه محاورات سقراطی یا افلاطونی است. فلسفی نویسان اندکی چنین احاطه ای بر موضوع کار خود و چنان همدلی والایی با اهل آن داشته اند که به چنین تلاشی دست بزنند. شمار کسانی که استعداد ادبی انجام چنین کاری را داشته اند، از این هم کمتر بوده است؛ محاوره یکی از قدیمی ترین صور موجود فلسفه و بی تردید رایج ترین شیوه بیان است. از آنجا که ویل دورانت هم هنرمند و هم فیلسوف است، عجیب نیست که چند محاوره فلسفی خیالی را به رشته تحریر درآورده و در چند محاوره واقعی شرکت کرده باشد. دورانت مانند افلاطون، درکارهای خیالی خود افراد تاریخی واقعی را به عنوان شخصیت های نمایش خویش انتخاب کرده است؛ اما برخلاف افلاطون، دورانت خود را فقط به متفکران یونان باستان محدود نکرده؛ زیرا چارچوب کار او نسل های متأخر و متقدم فیلسوفان مانند فردریش نیچه، ولتر، کارل مارکس، ویلیام جمیز و کنفسیوس را نیز دربرگرفته؛ محاورات سقراطی زندگی واقعی دورانت هم به همین اندازه جالب است؛ محاورات او با دکتر جان واتسون مردی که پدر مکتب رفتارگرایی در روان شناسی تلقی می شود، به ویژه شایان ذکر می باشد. هرچند دورانت روان شناسی خوانده و حتی تدریس هم کرده بود؛ اما احساس می کرد این هم مثل هر علم دیگری فقط یکی از فرزندان فلسفه است؛ رد دیدگاه مکانیستی مطرح شده از سوی واتسون از سوی دورانت نمایش بی بدیل شیوایی و حکمت عالمانه است و نه به طور اتفاقی، دیدگاهی است که با روان شناسان مدرن به ویژه روان شناسان مکتب انسان گرا به ریأست آبراهام مازلو و کارل راجرز هم راستاتر است؛ در این محاورات، میهمانی ها و مناظرات، فلسفه به جدیت مورد بحث و ارتباط آن با مسائل زندگی واقعی مورد تأکید قرار می گیرد. در ماجراهای فلسفه، فلسفه در جست و جوی حقیقت و اشکال متعدد آن است. فقط در چنین جست و جویی ممکن است بتوان قرائن یا مقدماتی را یافت که سرانجام به کشف حقیقت منتهی شود. فلسفه ای که به چنین نحوی ورزیده شود، زنده، ضروری و پر ماجراست؛ در این کتاب چند مناظره نیز آمده که محاوراتی در برابر حضار درباره موضوعی منفرد در محیطی خاص و طراحی شده است که در آن، دورانت به روی وکیل مدافع معروف، کلارنس دارو، و مردی که زمانی او را « بزرگترین فیلسوف زنده» می دانست؛ یعنی استاد منطق برتراند راسل شمشیر می کشد؛ چنین مناظراتی که در آنها متفکران و فیلسوفان نامدار جهان در فضایی عمومی رو در روی یکدیگر قرار می گیرند، بسیار نادر و خواندن آنها لذتی ناب است.[1]

یکی از انتقاداتی که برخی به ویل دورانت وارد می کنند این است که او میانبری غیر واقعی برای فلسفه در نظر گرفته و هرکسی امکان دارد با خواندن تاریخ فلسفه او که در برخی مسائل بسیار موجز است به یکباره خود را فیلسوف بپندارد، در این زمینه، خود دورانت در مناظره با مامفورد جونز که در همین کتاب ماجراهای فلسفه آمده، چنین پاسخ می دهد:

« کلیات از آن روی عرضه شده اند که میلیون ها نفر طالب آنها بودند؛ معرفت انسانی به طرزی غیر قابل مهار وسیع شده بود؛ هر علمی دهها علم دیگر ایجاد کرده بود، هر یک دقیق تر از بقیه؛ هر علم و هر شاخه از فلسفه واژگانی فنی مطرح کرد که فقط برای سرسپردگان انحصاری آن قابل فهم بود. دراین وضعیت، کارکرد آموزگار حرفه ای ارزشمند شد. او می بایست میان متخصص و مردم وساط می کرد؛ می بایست زبان متخصص را فرا می گرفت تا با آن زبان سدهای میان معرفت و نیاز را در هم بشکند و برای حقایق جدید کلمات کهنی بیابد که تمام مردم باسواد بتوانند آنها را بفهمند؛ زیرا اگر معرفت بسیار بزرگ تر از آن شود که بتوان آن را منتقل کرد، به مدرسی گری و پذیرش اتوریته از سوی ضعیف فرو می کاهد. اما به جای آنکه آموزگاران واژگان را فتح کنند، واژگان آنها را فتح کردند. آموزگاران فلسفه انسان های معمولی و معقولی مانند شوپنهاور و نیچه را نادیده گرفتند و براساس عرف رایج به هگل و کانت چسبیدند یا این دانشمندان را با ردیه هایی نامفهوم تر از نوشته های خود آنها تنبیه کردند. درنشریات تخصصی مطالبی نوشتند و گاهی خواندند که مسئله اصلی تا ابد در آنها مغفول گذاشته می شد و هر تماسی با زندگی را از دست دادند و هرسال سترون تر و تهی تر شدند. در خطابه های خود خفتند، در حالی که بیشتر فلسفه خارج از کلاس های ایشان، در حضور هیجان آور جهانی در حال تغییر، رشد کرد. در این جهان است که کلیات پا به عرصه گذاشته اند. نخستین کلیات، نخستین انسانی سازی معرفت، محاورات افلاطون بود. برای ما، کار کلیات با اچ.جی. ولز آغاز می شود. نبوغ روزنامه نگاری آقای ولز کتاب را با حرکت به سوی صلح بین المللی پیونده زده بود و آن را چونان تیمی مهم به مسابقات میان آموزش و فاجعه وارد کرد. تاریخ عامه فهم شد و مورخان هشیار؛ اکنون بر آنها بود که کتاب های خود را مانند اچ.جی. ولز جالب بنویسند. هندریک ویلم وان لون با قلمی در یک دست، مدادی در دست دیگر و تلألویی در چشم در همین عرصه به هیاهو پرداخت. بزرگتر ها داستان نوع بشر را برای کودکان شان خریدند و خود نهانی آن را خواندند. جهان به طرزی رسوایی آور از تاریخ آگاه می شد. در آمریکا میلیون ها مرد و زن قادر به رفتن به کالج نبودند؛ اما تشنه یادگیری یافته های تاریخ و علم بودند؛ حتی آنهایی که کالج را گذرانده بودند، تا حدودی نسبت به معرفت تمایل نشان دادند. هنگامی که داستان فلسفه منتشر شد، این بخت خوش را داشت که با موج کنجکاوی در حال خیزش روبه رو شود و به رواجی تصور ناپذیر دست یابد. خوانندگان از کشف این نکته شگفت زده شدند که نیازی نیست فلسفه به آن اندازه که در کلاس درس دیده بودند کسالت بار باشد. خبر را به دوستان شان رساندند و به زودی ستایش، حتی خرید این کتاب که برای تعدادی اندک نوشته شده بود، متداول شد. در کل، این چنان موفقیتی بود که هیچ مولفی که یک بار آن را تجربه کرده باشد، نمی تواند امیدوار باشد که بازهم به آن دست یابد.»[2]

ویل دورانت در خانواده ای فرانسوی زبان اهل کانادا در ایالت ماساچوست ایالات متحده به دنیا آمد؛ او در دانشگاه کلمبیا به سرپرستی مورگن و کالینکس در زیست شناسی و زیر نظر وود بریج و دیوئی در فلسفه به تحصیل پرداخت و درسال 1917 مدرک دکترای خود را از این دانشگاه دریافت کرده و یک سال بعد به تدریس فلسفه در آنجا مشغول شد و تا سال 1927 به کار تدریس ادامه داد، در این سال پس از موفقیت کتاب تاریخ فلسفه تصمیم گرفت تا بقیه عمر خود را صرف نوشتن تاریخ تمدن کند و در این راه همسرش اریل دورانت کمک شایانی به او نمود؛ ویل دورانت علاوه بر تدریس و نویسندگی، سفرهایی به مناطق مختلف جهان داشت در سال 1912 اروپا را از کیلارنی در ایرلند تا یالتا در اوکراین پیمود؛ در سال 1927 دوباره در اروپا به گردش پرداخت؛ درسال 1930 برای مطالعه درمورد مصر، خاورنزدیک، هند، چین و ژاپن جهان گردی کرد و بار دیگر در سال 1932 به دور زمین چرخید و ژاپن، کره، منچوری و روسیه را دید؛ ویل دورانت سرانجام در هفتم نوامبر 1981 درگذشت؛ از این فیلسوف و مورخ مشهور علاوه بر ماجراهای فلسفه کتابهای درس های تاریخ، تاریخ فلسفه یا داستان فلسفه، لذات فلسفه یا کاخ های فلسفه، فلسفه و مسئله اجتماعی، معنای زندگی، دعوت به فلسفه، قهرمانان تاریخ و همچنین اثر سترگ و ستودنی او مجموعه تاریخ تمدن به یادگار مانده است.

[1] - ماجراهای فلسفه/ ویل دورانت/ ترجمه ابوالفضل حقیری قزوینی/ چاپ چهارم 1400/ نشر علم/ صفحات 6 تا 10

[2] - همان/ صفحات 346تا 352


ویل دورانتفلسفهماجراهای فلسفهکتابویرگول
سعدیا عمر عزیز است به غفلت مگذار
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید