نیازی به بیماری صعب العلاجی نیست تا قدردان نعمت بزرگ سلامتی بود، کافیست سرفه ای نیمه شب یاد رفیق قدیمی اش را کند و تا صبح از گوشه دنج استراحت شبانه شما تکان نخورد.
حتما نباید پیر شد تا حس کنی همه فراموشت کرده اند، اندازه عدسِ پخته ی جمع شده ای غم که به دلت بیاید تنهایی تمام وجودت میگیرد.
انسان است دیگر، گاهی چموشی می کند، ندیده می گیرد، عصبی می شود، فراموش می کند و چون انسان است و از لذت بی بهره نیست، گناه می کند.
بارها این متن را نوشتم و پاک کردم تا به اینجا رسیدم که نیازی به تهدید آتش و زقوم و دیگر غذاب ها نیست، همینکه مدتی لذت حرف زدنت را از من گرفته ای و گذاشتی که خودم باشم و به قول خودم "بی تویی" را تجربه کنم کافیست تا بفهمم ورشکستگی، خرد شدن و عذاب یعنی چه .
خدایا توبه چیست که به خیلی ها خوب آن را داده ای و ته مانده هایش را که عمل نمیکند را به ما تعارف میکنی؟
خدایا خلوت دیگران را پر کرده ای،چنانکه جای سوزن انداختن ندارد و در خلوت ما مگس پر نمی زند.
خدایا برخی انگار لوبیای سحرآمیز دارند که رفت و آمدشان به حضورت چنین نوشتنی است و ما نخود پخته نفخ آورمان هنوز مشغول سر و سامان دادن به کار خود است .
خدایا نمی توانم به درگاهت سجده کنم، نه اینکه نخواهم نه، نمی توانم. پینی کیو را به یاد داری که دماغش با دروغی افزایش طول پیدا میکرد؟ من همان شده ام.
روزگاری توبه، مزه آب خوردن یواشکی در ماه رمضان را داشت، آنهم بعد از یه گل کوچیک شرط یه نوشابه کوکا، حالا زمانه تغییر کرده و منم از آخرین توبه ام مدت زیادی گذشته و مزه ی این روزهای توبه در دستم نیست.
راستی توبه این روزها چه مزه ای دارد ؟؟؟