/من ضد نظام نیستم، نظام ضد من است/
یا
/نگاهی به«شبکههای خشم و امید» اثر امانوئل کاستلز/
وقتی به جهان اطرافمان نگاه میکنیم دیگر مثل سابق حقیقت را آنگونه که بود نمیبینیم:
واقعیتی تماما واقعی
مسئله مجازیت و آنچه سادهتر، اینترنت مینامیماش یک اتفاق یا بهتر، یک حادثه است. چیزی که زندگی بشر را به قبل و بعد خودش تقسیم میکند.
فارغ از تمام تغییرات جالبی که میتوان دربارهاش حرف زد یک مسئلهٔ اجتماعی فوقالعاده مهم است که بیش از هرچیز دیگری در سالهای اخیر توسط اینترنت دچار تغییر شده؛ و آن مفهوم چیزی نیست جز:
«انقلابهای اجتماعی»
با دگرگون شدن ارتباطات و بستر آن تا حدی که رسانهٔ جدید محتوای جدید تولید کند فهم افراد از مفاهیم اساسی اجتماعی دچار تغییر میشود؛ مفاهیمی مانند«ظلم»،«عدالت»،«دیکتاتوری» و... در پس این چرخش، انقلابها هم از مفهوم پیشین خود خالی شده و به چیزی متفاوت با آن انقلابی که حقیقتا یک انقلاب است تبدیل شده.
شبکههای خشم و امید نمایهای از انقلابها و جنبشهای پانزده سال اخیر که تا حد زیادی وامدار اینترنتاند را ارائه داده وبر نقش اینترنت تاکیید میکند اما مسئلهای که امروزه مورد سوال است منشا انقلابات است که ظاهرا بیش از معضلات اجتماعی، وامدار اینترنت و تاثیرات آن است.
تاثیراتی انقلابی
چیزی شبیه هرچیز
غیر از انقلاب...
#آنچه_خواندم