چقدر حواس پرتم؛
چقدر حواس پرت...
از من نپرسید؛
باران بارید یا بارید باران...!؟
پس در خیالِ گذشته بودم یا گذشته در خیال من؟!
یا شاید هم غرقِ فردا بودم؛ امروز؟!!
چقدر حواس پرتم؛
چقدر حواس پرت...
تو از کدام مسیر صحبت میکردی؟!
آهاان... یادم آمد؛
«چقدر حواس پرتم؛ چقدر حواس پرت¡»
اینو من سه چهار سال پیش نوشتم، اگه نوشته های قبلیه منو خونده باشین، گفته بودم که از سیزده سالگی نوشتنو شروع کردم، اونموقع فکر میکردم خیلی خفن و جالب و فیلترشکن(کمرشکن و خفن) دارم می نویسم ولی الان که میخونم و می بینم؛ اصن چی نوشتم؟!!! نوشته های من چه معنیای دارند، مثلا همین متن بالایی بنظر شما معنیش چی متونه باشه، اگه میشه یه عزیزی لطف کنه این متن بالا رو یکم تحلیل کنه، بگه که منظور من از این نوشته چیه؟!!
چون خودم هرچی فکر میکنم، یادم نمیاد، آخه من خیلی خیلی زود فراموش میکنم، متنهایی که نوشتم، حرفهایی که زدم و حرفهایی که بهم زدن، حال و احوالم، اوضام، دنیام، رویام... همه چیو زود فراموش میکنم از بسکه دنبال تنوع و چیزها و محتویات مختلفم، مثلا من روزی سه چهارتا فیلم و سریال مختلف از کشورهای مختلف رو در ژانرهای «کمدی_عاشقانه_جنایی_موزیکال_ورزشی_ماجراجویی_گاها درام_اکشن_معمایی» رو می بینم و چشام کلا بیمار شدن مثل گوشام که بی احترامی من که شنیدن موزیک و آهنگ های متنوع بوده، مثلا قبلنا پاپ گوش میکردم ولی مدتهاست که رپ گوش میدم و آهنگ های متخلف از خواننده های متفاوت و از کشورهای متفاوت گوش میدم اما از همه عاشق موزیک مارکت «ترکیه»«اسپانیا»«آمریکا»«کره»«ایرانم» البته زبان فقانسوی قاغسونایی هم جذاب و شیرین هست. کلا ذهنِ من اوردوز کرده، شورش فکرا توو سرم و این بی حوصلگی خیلی رومخ هست، من با هیجده سال سن فکر میکنم خیلی خیلی پیر شدم و به لحظه های پایانی عمر خودم رسیدم و در ناامیدی و افسردگیه مفرط قرار دارم، بیشتر از همه تابستون امسال عجیبا گرمهه و از طرفی مصرف برق بالا و اینطوریه که خورشیدی که پشتش به ما بود الان.................... آره دیگه خلاصه، بعد اینهمه درس خوندن و سگ دو زدن آخرش
شدیم اسیر یه تابستون kiری و کلا حوصلهم فاک اینگ شده خارشو......
#ایهام
چنل تلگرام: ᴀʟғx@