ویرگول
ورودثبت نام
محمدکاظم عراقی
محمدکاظم عراقی
خواندن ۲ دقیقه·۴ سال پیش

اینجا تهران است،


این جمله ای بود که از صندوق جادویی یا همان رادیو و در برخی گویش های محلی خلخال«رادیول» در سالها پیش گفته می شد. مردمان ما از رادیو خاطرات زیادی دارند. نمی دانم اولین بار که پایش به هشجین رسید چه عکس العملی دید. چه عبارتها و قصه هایی برایش ساختند. مثلا وقتی گفته بود اینجا تهران است یکی با تعجب گفته بود اینجا که جعفرآباد است نه تهران. بله رادیو به عنوان نسل اول تکنولوژی که وارد خانواده ها شد، عزیز و گرامی بود و مانند عضوی از دکوراسیون طاقچه ها با روپوشی از پارچه رنگی و یا گلدوزی هنرمندانه دختران و بانوان در مقابل چشم اما دور از دسترس کودکان جا خوش می کرد. این تازه وارد با شعبده بازی خود دلها را می ربود و در محافل خصوصی و عمومی برای خود جایگاهی بلند یافته بود. گاهی بزرگ بودن و صدای بلندش و گاهی کوچک بودن و در مشت قرار گرفتش مایه مباحات می‌شد. بعضی هم با تعداد ایستگاههایی که می شد گرفت ، موضوع بحث و جدل می شد و سبب مسابقه بی برد و باخت و غیر رسمی بین جوانان بود. خرید و فروشش هم به عنوان یک کالای سرمایه ای و مدرن، تجربه و سواد تجارت لازم داشت. شاید ماهها در آغوش آن جوان گهرازی روستا به روستا می چرخید تا هوش کسی را برباید و اسکناسهای جیبش را شکار کند. گاهی با دام و احشام نیز مبادله می شد. وقتی در کنار متکای کهنسالان ،در کنار کرسی، در مزرعه و باغ و یا در دوش جوانان، اخبار ، داستان شب ،مسابقه ورزشی و یا ترانه درخواستی پخش می کرد، سکوت همه جا را فرا می گرفت. ترانه های فارسی و آذری در اندک زمانی ورد زبان بچه ها ، نوجوانان و جوانان می شد. دختر خانم ها استعداد بیشتری برای ازبر کردن آن ترانه ها داشتند. اذان و دعای سحرش نیز فراموش شدنی نیست. خلاصه هنر نمایی و اثر گذاری امواج، بدون اینکه بدانیم چیست در زندگی روزمره آن موقع ما بیش از اینهاست که نوشتم. مطمئن هستم در گوشه گوشه برگهایی از دفتر خاطراتتان امضای به جا مانده از «رادیول» هست. کافی است نگاهی به آن دفتر بیندازید. در دفتر شما هم این جملات نوشته شده: اینجا تهران است یا بیرا تبریزدی.

رادیو
هیات علمی بازنشسته موسسه تحقیقات جنگلها و مراتع کشور؛ در اینجا یاداشتهای شخصی و خاطرات قدیمی‌ام را از دیار کهن خود هشجین می نویسم.
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید