یاران من
این جهان چاهی است تنگ و تاریک
تنها با دلو عشق می توانید که بالا آیید
با ریسمانی که از عشق بافته اند
یاران من
شما در دنیا غریبیدو آشناتان اوست
شما گدایید و گنجتان اوست
در غربت بمیرید تا قیامتتان برپا شود
از عشق بمیرید تا زنده شوید
یاران من ا ی هم زنجیران
این جهان سلولی تاریک بیش نیست
بکشید لحظه ای کبریت محبت را تا چهره یکدیگر را بنگریم
چون دو دوست با عشق یکدیگر را می نگرند
زیباترین رنگین کمان بین چشمان آنان پل می زند
چون دو دوست دست یکدیگر را می فشارند و تکان می دهند
دیوان فرو می ریزند و به هم تنه می زنند و می گریزند.
یاران من
از گِل تا گُل ضمه ای بیش نیست
کسره را رها کنید و ضمه ای تدارک کنید
یا انقدر بنشینید در گلستان و کنار گلها که بوی گل گیرید
یاران من
ما را به جهان می آرند که از عشق بگوییم
ما را به جهان می آرند که از عشق بمیریم
ما زنده می شویم که از عشق بمیریم
یاران من
در دلو گوشهایتان همه کلام عشق ریزید
تا دهانتان گل ریز شود و چشمانتان پیاله هایی از می ناب
یاران من
گوشه گیری مکنید مگر انکه دسته گل وجودتان را از گلهای زرد و پژمرده پاک میکنید
گوشه گیری مکیند مگر انکه در پنهان، سلام کردن و عشق ورزیدن را می آموزید
گوشه گیری مکنید مگر انکه در سینه تان،
تالاری از آینه برای تشریف فرمایی حضرت عشق می سازید
یاران من
رسول عشق منع کرده است عزلت را
میان جمعیت باشید و به یاد معشوق
پیکار کنید برای معشوق، صلح کنید برای معشوق
بخندید و گریه کنید برای معشوق، برقصید و بنشینید برای معشوق
گل را با یاد معشوق ببوئید
دوستان و همسر و فرزندان را با یاد معشوق ببوسید
آ.بهار- نقل از کتاب کتاب کیمیا-2 از دکتر قمشه ای