من تنها یک چیز میدانم و آن اینکه هیچ نمیدانم. سقراط
با توجه به گسترش اینترنت و شبکه های مجازی و انفجار اطلاعات ما با آفت سطحی نگری و دانش کم عمق و فیک مواجه هستیم و سلطه الگوریتم کلان داده ها هم ما را به سمت این سطحی نگری هل می دهند و نیاز هست که در این زمینه فیلترهای نقادی برای پالایش جنگل داده های خام داشته باشیم.در این میان اگر مقاله و کتابی عمیق به تور آدم بخورد باید دم را غنیمت شمرد و روی آن زوم کرد و وقت خود را با مطالب سطحی تلف نکرد و کیفیت را بر کمیت ترجیح داد.
خوشبختانه اخیرا مقاله ای وزین درخصوص نظر و صاحب نظر از وحید احمدی(فلسفه پژوه) خواندم که موضوع شناختی نظر و صاحب نظر را از جنبه های مختلفی بررسی نموده بود اینکه در جامعه عوام زده ما بسیاری از اظهارنظر ها و گفته های ما نسنجیده و فاقد پشتوانه علمی و معرفتی می باشند که به نوعی نویسنده مقاله ضمن آسیب شناسی به جنبه های معرفتی، رواشناختی، بیولوژیکی، فلسفی موضوع پرداخته است. نویسنده ارجاعات و منابع را هم بخوبی مشخص نموده است. نویسنده مقاله ادعای دانای کلی ندارد شاید نقدها و کاستی های اندکی بر مقاله وارد باشد ولی خواندن این مقاله برای شناختن موئلفه های صاحب نظر و درک سره از ناسره و نیز منشاء خطاهای شناختی ما در فضای مه آلود و اظهارات بی سروته کنونی ما توصیه می گردد.این مقاله در Philpapers منتشر شده است.
البته در این میان نظریه پیچیدگی(Complexity theory) به عنوان شاخه ای میان رشته ای برای مدل کردن آگاهی و شناخت علمی مطرح شده است که باتوجه به ارتباط آن با این مقاله در پست دیگری به این موضوع و نیز سلطه الگوریتم ها با منابع مرتبط خواهم پرداخت.
دنیل دنت، در کتاب جدیدش، از باکتری تا باخ و برعکس به مسئلۀ پیچیدۀ آگاهی و سرنوشتِ آن در دنیای آینده پرداخته است. از نظر این فیلسوف آمریکایی، ما داریم به مرحلهای وارد میشویم که، از شدت پیچیدگیِ مسائل، دیگر هیچکس توان فهم کامل هیچ مسئلهای را ندارد، عصری هیجانانگیز و هراسناک.
گزیده هایی از مقاله :
زندگی ما ایرانیان در این برهه از تاریخ ، شوربختانه از تظاهر به دانایی- از باورهای غلط- از تحلیل های بی اساس- از حرف های از سر هیجان و احساس- از تعارف های بیهوده به جای صمیمیت صادقانه- فراگیرشدنِ حرف های عوامانه به جای حرف های علمی حتی در بین تحصیل کردگان دانشگاهی و از پخش حِرّافی های شبه علمی و شبه ادبی و غیر مفید از هر تریبون ، که وجه اشتراک آنها، غیر علمی بودن و نادرست بودن آنهاست، سرشار، بلکه لبریز است!
آسیب شناسی
ثبات این شرایط، بخشِ نرمِ مغزِ بخشِ وسیعی از جامعه را تغییر می دهد و در نتیجه ما نگران تر، کم طاقت تر و عصبی تر از قبل می شویم. یکی از پیامدهای بزرگ این تغییرات دور شدن زن و شوهرها و اعضای خانواده از یکدیگر است. برای اثباتِ تاثیرِ مُخّربِ این بلای فرهنگی، نیازی به تحلیل های علمی و پیچیده نیست تنها با نگاهی به دوروبر خود می توانیم این از هم گسیختگی را در همه سطوح ببینیم، چه در سطح دولت و مردم و چه در بین اعضای فامیل و خانواده. از طرفی انسان موجودی اجتماعی است و نظر های عامیانه او درباره موضوعات مهم علمی که ربطی به تحصیلات و شغل او ندارد، او را از بقیه بخصوص بخش فهمیده و فرهیخته اجتماع پیرامونِ خویش جدا کرده ، دور می کند. بنابراین چنین عادتی باعث تنهایی او و به طبع آن آزردگی خاطر و ناراحتی های دیگری برای او خواهد شد که آن هم به نوبه خود باعث جدایی بیشترش از اجتماع می شود. تا جایی که اگر بنا به ملاحظاتی یا از سرناچاری، بیشتر از قبل در کنار اجتماع پیشین خود قرار گیرند؛ تفاوتی در ایجاد آن شکاف معرفتی رخ نمی دهد. در این شرایط، بخشی از ضمیر ناخوآگاه جمعی و غیر ارادی برای حل این مُعضل فرهنگیِ همه گیر واکنش نشان می دهد. یکی از نتایجِ محتمل چنین عکس العمل هایی، ایجاد روابط جایگزین مجازی در شبکه های اجتماعی، بخصوص در بین نسل فعّال جامعه است. و این خود سرآغاز دیگری برای بروز مشکلات از جنس دیگر است! این بار شخصیت های خیالی و خیالات جذاب ، چنین افرادی را بیش از پیش از واقعیت دور می کند. در چنین شرایطی، دغدغه ی اصلی جوان، پرکردن خلأ عاطفی و اجتناب از ترسِ تنهایی یا تمایل برای ایجاد یک جهش اقتصادی است، تا به عنوان پوششی برای پنهان کردن مشکلات قبلی، راه حلی موثر دست و پا شود. گاهی افراد،برای فرار از رنج و مشقت دست به هر کاری می زنند، غافل از اینکه همان کارها، باعث و بانی، بدترین رنج های آنان است.
معضلات فرهنگی ، علت های فرهنگی
گمان نگارنده مقاله بر این است که آنچه هم اکنون باعث گسترشِ بی حد و مرز این سرطان اجتماعیِ خزنده شده، بیسوادی مردم نیست، بلکه گسترشِ بی حد و مرزِ اطلاعاتِ سطحی، روزنامه ای و رسانه ای از یک طرف و از طرف دیگر خودباوری جنون آمیز افرادِ کم بهره از دانش عمیق، در فروکوفتن بنیان های علمی است .
دو عامل دیگر به آن دامن می زند:1. پرکردن شکاف عمیق بین سطوح رفاه و ثروت در کشور 2. پر کردن خلاء معنوی ناشی از اختلافات شدیدِ سطحِ فرهنگی مردم ایران نسبت به کشورهای پیشرفته .
راه حلی که به نظر می رسید
در مقاله پیش روی هم، سعی شده برای جلوگیری از شیوع هر چه بیشتر این عارضه معرفتی که بلای جان زندگی خیلی ها شده، معرفت شناسانه به بحث های عامه مردم نگاه کنم و توجه خوانندگان فهیم را به این معضل، بیش از پیش جلب کنم، شاید بتوان با پرهیز از حرف زدن و نظردادن در موضوعات علمی-تخصصی که ربطی به کار و تحصیلات ما ندارد، طرحی نو در انداخت و فضای دیگری در ساحت روابط اجتماعی بین خود بوجود آورد.
چند سئوال ساده و آمادگی ذهنی برای ورود به بحث:
1. هیچ احمقی، خود را احمق نمی داند، چرا ؟(دانینگ و کروگر)
هر چه ضریب هوشی افراد پایین تر باشد ، احتمال اینکه این افراد، فهمِ خود را بالاتر از متوسطِ فهمِ دیگران بدانند، بیشتر است. چرا ؟( متوسطِ فهمِ دیگران در ارتباط با نظریه و آزمایشاتِ تشخیصی دو دانشمند، به نام های دانینگ و کروگر مطرح شده).
2. نفهم کیست، نادانی چیست؟ کدام بهتر است، نفهمی یا نادانی؟چرا؟ تعاملِ این دو چگونه است؟ (آکامی)
3. متفکران صاحب نام معاصر، نسبت به این باور عامه که "نفهمی و نادانی، واقعاً یک موهبت الهی است ، چه نظری دارند ؟
4. بعضی ها باید چیزی را حس کنند تا بفهمند بعضی ها فقط عقل را منبع شناخت می دانند، به نظر شما برای پی بردن به حقیقت چیزی باید بیشتر به حس تکیه کرد یا به عقل؟ چرا؟ (دانیل گیلبرت)
5. همه عقل دارند و در حد خودشان عاقلند. پس عقل سلیم یعنی چه؟ در اینصورت، بر اساسِ عقلی سلیم؛ چه
کسی، در چه موضوعی و به چه دلیلی، حقِّ دارد در موضوعی نظر دهد ؟
6. ماهیت حرفِ های عامه مردم چیست؟ و از نقطه نظر عالمانِ علومِ معرفتی، آیا حرف های عامه ، اغلب اوقات، علت دارد یا دلیل؟ (دلیل و علت با هم فرق دارند: مسلمانی من و شما علّت دارد ، ولی اثبات یا انکار خدا دلیل می خواهد.( حسین دباغ )
7. در بحث های بین مردم، سودمندی سخن است که اهمیت دارد یا درست و نادرست بودن آن؟ چرا؟ (ویلیام جیمز)
8. آیا ممکن است حرفی دُرست باشد اما واقعاً برای هیچ یک از طرفین بحث، اصلاً سودمند نباشد؟
9. برای شناخت حقیقت چه راه هایی در تاریخ علم مطرح شده و کدامیک کم اشتباه تر بوده است؟ ) رنه دکارت(
10. در بحث های روزمره، اگر اختلاف نظری بین طرفین بحث پیش آید، آدم عاقل چگونه می تواند حرف درست )تر( را) از حرف غلط تشخیص دهد؟(کارل پوپر)
11. آیا همه در مورد همه چیز صاحب نظرند؟ آنها که صاحب نظر نیستند، چه نام دارند؟ چه کسی صاحب نظر است؟ چه کسی صاحب نظر نیست؟ چگونه می توان صاحب نظر شد؟
اعتبارِ حرفِ صاحب نظران
حرف و نظرِ صاحب نظر معمولاً فقط در یک زمینه ی خاص و در یک حدّ معین ،معتبر و قابل اعتناست. حرف صاحب نظران اگر مربوط به تخصص ایشان باشد و اگر در چهارچوب علم مربوطه مطرح شود، نظری علمی است. اما اگر در زمینه غیر تخصصی باشد. نظری عامیانه و غیر قابل اعتنا است. اعتبار حرف عالِم به علم است نه چیز دیگر. مثلا دکتر مغز و اعصاب جایز نیست در رشته غیر مرتبط خود اظهار نظر متفن نماید.در غیر اینصورت در فهم سخن آنها دچار خطای شناختی اثرهاله ای خواهیم شد.
آیا برای همه سئوالات بشر جواب علمی وجود دارد؟
اینگونه نیست که بتوان با کمک علم همه چیز را تبیین کرد. در علم هم بسیاری چیزها هنوز بی جواب است .در برخی از حوزه های زندگی یا علمی یا فلسفی، بعضی از سوالات هنوز بی جواب مانده اند. تلاش برای نظر دادن بعنوان پاسخی به این سئوالات فقط نادانی سخنگو را بیان می کند نه چیز دیگر. سخنگو در این شرایط اگر عالم باشد یا هنر مند در این مورد با هم فرقی ندارند. مثلاً شما از نوابغ سئوال کنید، خودشان نمی توانند ، ولو با جهد شاقّ و کافی، توضیح دهند که نبوع آنها چیست و چگونه می شود که ناگهان فرمولی،نظری یا نظریه ای و یا نکته ای نبوغ آمیز بر آنها آشکار می شود. از نوابغ بگذریم که نادرند. از شاعران که کم نیستند بپرسید شعر در ضمیر شما چگونه می جوشد؟ هرگز جواب روشن یا جواب یکسانی دریافت نخواهید کرد. آنها همین قدر می دانند که می توانند و علامتش هم این است که چنین می کنند.
اگر کسی این سخن را نمی پذیرد از او بپرسید: بزرگترین عدد چند است؟
بپرسید آخرین رقم عدد پی چند است؟
سئوال ساده تری از او بپرسید؟ یک کبریت به دست بگیرید و از او بخواهید با هر علم و ابزاری که می داند، شکل شعله را پیش بینی کند و آنگاه کبریت را روشن کرده و جواب او را با شکل شعله ای که تشکیل می شود، مقایسه کنید تا هر دو ببینید که تبیین همین نکته ساده از نظر علمی چقدر پیچیده است.
فرق احمق و نادان
همه قبول داریم که حماقت چیز خوبی نیست . همه از جهل و نادانی بیزارند. هیچ کس مایل نیست او را احمق یا نادان بنامند. با این حال اکثر جمعیت جهان را افراد عامی و نادان تشکیل داده اند. احمقِ مطلق یا عاقلِ مطلق در جهان وجود ندارد، اگر هم پیدا شود نادر است. متواضعانه باید پذیرفت که در کُنه وجود هر عاقلی، نقاطی از حماقت وجود دارد.هر چه عقلانیت ما کمتر باشد به همان نسبت، دایره حماقتِ ما بزرگ تر است و به عکس. خشکاندن ریشه حماقت هم ممکن نیست. اگر ممکن هم باشد مطلوب نیست . زیرا بقای موجودات قوی در جهان به تنهایی ممکن نیست و به بقای موجودات ضعیف وابسته است. برای ورود به این بحث چالش برانگیز، بهتر است از معانی لغوی این دو عبارت شروع کنیم: نادان یا ناآگاه کسی ست که چیزی را نفهمیده یا نمی داند یا اطلاعی از موضوعِ مورد بحث ندارد (نفهم یا نادان ignorant )در حالیکه احمق، چیزی را نمی داند نه به این خاطر که نادان است بلکه به این دلیل که قدرتِ فهم ندارد(احمق Stupid).
عصب شناسی شناختی: ادراک نقصان پذیر است.
درک ما می تواند با واقعیت تطابق داشته باشد یا نداشته باشد. عملکرد معده قلب یا ریه خودکار است اما عملکرد مغز فاقد این توانایی است. ثابت شده هر چه احساس بدتری داشته باشیم، اندیشه هایمان با خطای شناختی بیشتری روبرو خواهد شد. به همین خاطر همه بیماران افسرده فکر می کنند هیچ وقت حالشان خوب نمی شود! از طرف دیگر ثابت شده هر چه انسان خوشحال تر یا با عزت نفس بالاتر باشد درک او بیشتر به امور عینی و واقعی نزدیک تر است. پس متوجه شدیم که احساس انسان، مساوی با واقعیات نیست زیرا با تغییرِ فکر می شود احساس را تغییر داد در صورتی که نمی توان با تغییر فکر، واقعیات را تغییر داد.
همانطور که جسم ما مریض می شود، مغز هم ممکن است تحت شرایطی، دچار ضعف در پردازشِ درستِ اطلاعات شود.
کیفیت ادراک تابعی از هفت عامل موثر است. با تغییر هر یک از آنها کیفیت ادراکی دستخوض تغییر می شود
نکته سوم: از طرف دیگر، درک ما متاثر از سطح هورمونی ما، انتظارات ما ، وضعیت روحی روانی ما ، چهارچوب حافظه )یعنی دانسته های ما(، حالت هیجانی یا عواطف لحظه ای ما ، بهره هوشی ما و مهم تر از همه متاثر از سیستم محرک/ پاسخِ سیستم منحصربفرد عصبی مغزی ما هم هست. بنابراین با تغییر در یک یا چند تا از این عوامل موثر، برداشت، نگاه، درک و باورهای ما تحت تاثیر قرار می گیرند و تغییر می کنند.
تغییرات هورمونی / تغییرات ادراکی- رفتاری
سیستم هورمونی ما می تواند بر درک ما از دنیای اطراف موثر باشد و یکی از علل اختلاف نظرات ما در بحث ها، همین عدم تعادل هرمونی آدم های درگیر بحث و گفتگوست.
گفتار ،کردار و برداشت ما از یک موضوعِ خاص، همواره یکسان نیست.این تفاوت عللی دارد و دلایلی دارد. علل را هرمون ها و دلایل را سیستم پردازش مغزی ایجاد می کند. غدد مترشحه بدن شامل: هیپوتالاموس، هیپوفیز، تیروئید، آدرنال یا فوق کلیوی، پانکراس یا لوزالمعده، پاراتیروئید، بیضه ها و تخمدان ها هستند. جنس هرمون ها یا استروئیدی ست یا پلیپپتیدی و یا مشتقات اسید آمینه. بعضی هرمون ها در بدن بطور مداوم تولید و مصرف میشوند، مثلاً تستسترون که از کلسترول درست می شود. بعضی ها مثل هرمون های هیپوفیزی یا انسولین هر وقت ترشح شوند، تاثیر گذارند. انسولین در پانکراس تولید می شود و عدم ترشح آن باعث به کُما رفتن و مرگِ حتمی خواهد شد. هرمون ها یا روی غشای بیرونی سلول های بدن موثرند که همه انواع استروئیدی را در بر می گیرند و یا به درون سیتوپلاسم سلول میروند تا تاثیرگذار باشند.
آدمی در شرایط مختلف هورمونی درک مختلفی از قضایا خواهد داشت و این ادراکِ خاص، مستقل از سطح هوش عمومی، اطلاعات قبلی و تجربیات مرجع او اتفاق می افتد. در هر صورت اگر سطح هورمونی شخصی در حالت تعادل نباشد، بی تردید ادراک او از موضوع مورد بحث، مطابق واقعیت نخواهد بود و هر چه این عدم تعادل شدیدتر باشد ادراک و به طبع آن باورهای او دورتر از حقیقت و واقعیت خواهند بود.
سوال: عموم مردم عامی اند، یعنی غیر متخصص اند آیا به این دلیل ما در زندگی نباید حق حرف زدن یا اظهار نظر داشته باشیم؟
جواب: اولاً همه حرف ها جنبه اظهار نظر ندارد. در این مقاله توضیح دادم نظر را باید صاحب نظر بگوید. این حقّ، مال اوست. ولی همه حرف ها اظهار نظر نیستند. پس همه حق دارند هر چه می خواهند بگویند. این طبیعی ترین حق هر انسانی ست. همه آدم ها صرفنظر از سن و جنس و تحصیلات و شغل و همه مسایل دیگر درباره همه موضوعات عالم، و در هر حال و هر جا می توانند احساسات خود را نسبت به موضوع مورد بحث ابراز نمایند .با این توضیح که در بیان احساسات، یا نظر دادن خلط مبحث نشود.
احساسات و بیان آنها موضوعی درونی و شخصی است و فقط به حال و هوای شخص گوینده ربط دارد . حال و هوای هر شخصی، موضوعی شخصی است، ذهنی ست، موضوعی درونی ست و برای همان شخص هم صادق و معتبر است احساسات قابل راستی آزمایی نیست.پس علمی نیست و وقتی علمی نبود و قابلیت تجربه ازمایی عام نداشت از دایره علم و مباحث علمی خارج خواهد شد . و صحبت در مورد مسایل شخصی نه تنها هیچ اشکالی ندارد بلکه طبیعی ترین کاربرد زبان حداقل نزد زنان است. در حالیکه موضوعات علمی؛ مباحثی عمومی ست. موضوعی ست که مابه اذای بیرونی دارد یعنی چیزی واقعی است و دربردارنده حقیقتی ست که اتفاقاً چون علمی ست همیشه و در همه جا و برای همه تاکید می کنم برای همه، درست است، معتبر است ، قابل راستی آزمایی و قابل یادگیری ست و از همه مهمتر، برای فهمِ درست دنیای پیرامون ما ضروری بلکه حیاتی ست و اتفاقاً تنها ابزار ما آدمها برای فهمیدن حقیقت است .
در یک کلام آیا نظرِ درست دادن (نه هر نظری داشتن) حقی همگانی هست یا نیست و به چه دلیل؟
خیر. حقی همگانی نیست. نظر درست دادن کارِ کسی است که قدرت تمییز حرف درست و نادرست را دارد و همه چنین قدرتِ تشخیصی ندارند.
خلاصه مقاله
نتیجه گیری: در یک جمله" نظرِ درست داشتن و نظرِ درست دادن فقط ،کارِ صاحب نظر است و بس"
تا اینجا توضیح داده شد که مقام اظهارِ نظر حقّی است غیر همگانی. امتیاز ویژه ایست که متخصصان و صاحب نظران، برای بیان نظرات عالمانه خود از آن بهره می برند. نظر دادن، ذاتاً کارِ صاحب نظر است، کارِ یک متخصص است. نظر دادن، برای کسی مجاز ست که صاحب نظر است. همه می توانند در صحبت های خود با دیگران، احساسات ، فهم یا برداشت خود را ، در میان گذارند به این شرط که حرف هایشان را فقط و فقط بیان احساساتِ شخصی خود، قلمداد کنند نه حرفی الزاماً درست، نظر کارشناسی یا برترین نظرِ کارشناسی یا قضاوت درست! طبیعی است که همه گمان دارند نظراتشان، درست و کامل است و بر اساس واقعیت و علمی است و مورد وثوق جامعه هم هست، در صورتیکه چنین نیست. در نظرات این و آن، آنچه به زبان جاری شده است، عمدتاً تابع احساسات آنها در زمان بحث و گفتگوست . از طرف دیگر همه اظهار نظرها، از این نظر که نشان دهنده احساسِ شخصی گوینده، نسبت به موضوعی، خاص است، برای دوستان و آشنایان گوینده، می تواند جالب و یا قابل اعتنا باشد ولی برای شخص بی طرف و دارای عقل سلیم ، بی تردید غیر قابل اعتنا بی اساس و غیر مفید خواهد بود.
بعضی اوقات باید گفت، بعضی اوقات باید دید. بعضی اوقات هم باید سکوت کرد و شنید.
فلسفه فقط راه های تحلیل عقلانی مسایل سخت و پیچیده ی زندگی نیست، فلسفه کم اشتباه ترین راه پیدا کردن اشتباهات شناختی برای درکِ زندگی است.(ویلاردفان)
لینک دانلود کل متن مقاله فوق(حتما ارزش مطالعه دارد)
https://philpapers.org/archive/SAR-8.pdf
مقاله و گفتاری مشابه:
دکتر اکبر سلطانی مترجم کتاب های تفکر نقادانه در ویدیوی زیر از زاویه تفکر نقادانه به صاحب نظر پرداخته است که چهار موئلفه برای آن بیان می کند:
1- دانش مرتبط 2-تجربه 3-تبحر اطلاعاتی 4-تبحر استدلال و تفکر نقاد(ملاک عقلانیت)
برای ارتباط با ایشان پیج اینستاگرام ایشان به آیدی @drakbarsoltani را دنبال کنید.
مطالعه بیشتر: لینک خطاهای شناختی