الهام  مقدم راد
الهام مقدم راد
خواندن ۴ دقیقه·۴ سال پیش

سلامتی در مرزهای پوست من

یک روز با ریه، قلب، کلیه، استخوان و پوست سالم پا به زندگی می‌گذاریم و روز دیگری با ریه‌‌ای ناتوان، استخوانی پوکیده و پوستی چروکیده یا قلبی که دیگر حاضر نیست بتپد، زندگی را ترک می‌کنیم. در این فاصله البته خرده‌کارهایی هم می‌کنیم. حتی ممکن است دلی به دریا بزنیم و لذتی ببریم یا با احتیاط و حسابگری سرمایه‌ای جمع کنیم، گوش به نغمه‌ای مسحورکننده بسپاریم، چیزکی بخوانیم و بنویسیم یا لبخندی بر لبی بکاریم... اما هر چه هست تا ابد جوان، سلامت و جاودان نخواهیم ماند.

این نوع آگاهی به مرگ ممکن است زندگی امروز را به هر شکل و کیفیتی که باشد، یک‌باره خالی از معنا کند. پس برای تسکین این درد، هر چند موقت باید مرگ را فراموش کرد. حال که ترس از مرگ محافظه‌کاری و جمود و سکون می‌آورد؛ باید به شکل رادیکالی به سمت زندگی سالم و بدن زیبا چرخید.

تلاش ما برای غلبه بر بی‌معنایی زندگی در لحظه‌ی اکنون، به فلسفه‌ی «دنیا دو روزه» منجر می‌شود. با این فلسفه، عده‌ای اهل ریسک با سر در لذت شیرجه می‌زنند و با انواع اوردوزها پایشان به بیمارستان یا گورستان کشیده می‌شود. عده‌ی دیگری با حوصله در صف می‌ایستند، ولی اسیر معرکه‌گیران سلامتی و توهم زیست پاک می‌شوند. اما هر دو راه در انتها به بی‌سیاستی و رد سیاست و خودآگاهی در زندگی جمعی ختم می‌شود. یعنی زندگی سالم و تندرستی مأموریتی فردی می‌شود و ربطی به دیگری و دولت و جامعه و سیاست‌های اجتماعی ندارد.

پس اگر تو در چهل سالگی از زور شب بیداری‌های شیفت کاری‌ات تپش قلب و فشار خون گرفته‌ای، اگر در سی سالگی به خاطر سوء تغذیه دندان سالمی برایت نمانده، اگر حالا که این همه درباره‌ی قشنگی‌های در خانه ماندن گفته می‌شود، باز سر خیابان منتظر اتوبوس ایستاده‌ای که سرکار روزمزدت حاضر باشی، تو سالم زندگی نمی‌کنی و خودت مقصری!

به نظر می‌آید ربط دادن همه چیز به اراده‌ی فردی و توصیه‌های بهداشتی به فرد، گویی که فقط خودش مسئول مراقبت از سلامتی خودش است، نوعی مخدر اجتماعی است. نتیجه‌ی آن فراموشی موقت مرگ‌آگاهی و فراموشی دائم مسئولیت دولت در حوزه‌ی سلامت همگانی است.

هر دو فراموشی هم در خدمت فلسفه‌ای هستند که از فرط پاکی و خیالی بودن، اصلاً انسانی و زمینی نیست و لابد قصد بهبود وضع موجود را هم ندارد. در قاب این فلسفه‌ آرامش مرداب‌گونه‌ی لجن‌زار هم خیال‌انگیز و رویایی‌ است. اما توصیه‌های بهداشتی معرکه‌گیران بهداشت و دلالان سلامت زندگی به چه کار می‌آیند؟ به کار این که خودت برنامه‌ی فردی دائمی داشته باشی، برای این که سالم، پرانرژی و البته دارای اندام متناسب باشی با کمک مشاوران و برندهای آن‌ها.

تا این‌جا مشکلی نیست؛ کسی از زندگی سالم، تقویت سیستم ایمنی، ویتامین و تغذیه‌ی باکیفیت و اوقات بدون اضطراب، آن هم در دوران اپیدمی کرونا بدش نمی‌آید. اما امکان تحقق این خودمراقبتی فراتر از وظیفه‌ و اختیار فردی است.

وقتی هم برنامه برای رژیم دائمی با غذاهای خاص و مکمل‌های ارگانیک و مربی اختصاصی ورزش و یوگا، جراحی زیبایی و حمام گیاهی و ... داشته باشی باید چهار دست و پا به منابع درآمدت بچسبی. در این حالت از هر تغییر اجتماعی می‌گریزی مبادا برنامه‌هایت به هم بریزد. ممکن است، لبی بگزی و غری بزنی ولی هرگز ریسک نمی‌کنی از رئیس‌ات آشکارا انتقاد کنی و تف به روی حامی سیاستمدار فاسدی بیندازی.

این اصرار خوش‌بینانه به این‌که سلامتی هر کسی دست خود اوست و تبدیل خودمراقبتی به نازپروری بدن، نوعی آگاهی و عمل کاذب است که هم خیال سیاستمداران را در عرصه‌ی بهداشت همگانی راحت می‌کند، هم جیب معرکه‌گیران شبه‌علم سلامت را پر از پول می‌کند.

در حالی که شرایط نابرابر رقابت اقتصادی و شکاف‌های عمدی مهیب در سبک زندگی افراد، واقعیتی غیرقابل انکار است،«سلامت» امری سیاسی است. وقتی در سایه‌ی سنگین بی‌کفایتی مدیران و سرهای زیر برف اهالی سیاست و قلم به دستان رسانه‌ها و به خاطر اجبارهای معیشتی، در سبک زندگی بخش بزرگی از مردم، خبری از تعطیلی آخر هفته و استراحت کافی نیست، چیزی به نام تنوع غذایی و پوشاک مناسب فصل روزبه‌روز از دسترس افراد زیادی خارج می‌شود؛ دیگر چه؟ چیز زیادی نمی‌ماند. ویروسی دل‌خوشی‌های کوچک را هم بلعیده و به جز این‌ها؟ به جز این‌ها طبق معمول نفسی می‌آید و می‌رود. این آدم‌ها با اضطرار بیشتری مستحق آسایش و بهداشت‌اند تا کسی که به خاطر کنسلی مسافرت و اضافه وزنش بی‌تاب و مضطرب شده است.

این‌جا هیجانی که رسانه‌ها در سنگرهای مبارزه با کرونا به آن دامن می‌زنند دیده نمی‌شود؛ این زندگی‌ها محل تحمل و کنارآمدن با دشواری‌های کوچک اما بی‌وقفه است. این مردم شاید امید و امکانی برای ارتقای سلامتی ندارند، اما خودشان حتماً مسئول بیماری خودشان نیستند.

سیاست سلامتکرونابهداشت همگانیامرسیاسینابرابری
تسلای خاطری ... عجیب، مرموز، چه بسا خطرناک و شاید رهایی بخش ... https://yanaar.blogsky.com/
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید