الهام  مقدم راد
الهام مقدم راد
خواندن ۳ دقیقه·۴ سال پیش

شرط عقل است جَستن از درها


جهت‌گیری‌های سیاست خارجی ایران تاکنون نشان می‌دهد، ماتریسی از عدم قطعیت تمام سطوح آن را در برگرفته است؛ چه در سطح تدوین اصول و دکترین سیاست خارجی که هنوز هم پس از چهار دهه، توافقی برخوردار از کل منابع و سرمایه‌های اجتماعی بر سر آن صورت نگرفته است و چه در سطح تکنیک‌ها و فنون دیپلماسی و سیاست‌های اجرایی که همچنان سردرگم و فاقد انسجام و یک‌پارچگی است.

اگر چه شرایط نظام جهانی و بازیگرانش همواره در تغییر و تحول است و انتخاب رهیافت‌های متناسب در سیاست ضرورت دارد؛ اما در میان این همه آشفتگی ظاهری، هسته‌ی سخت و مقاومی به نام منافع ملی هر کشور قادر است نظم و روابط بین‌الملل را به خدمت خود بگیرد. از این رو تمام کشورهایی که سامانِ سیاسی مطلوبی دارند در طی نسل‌ها و با تغییر دولت‌ها، هم‌چنان به اصول و مبانی مورد توافق در کشور خود وفادارند و بر روی همان‌ها هزینه و سرمایه‌گذاری می‌کنند. فضیلتی که تداوم، پایداری، انباشت اقتصادی و توازن در قدرت را برای‌شان در پی‌دارد.

به نظر می‌رسد عدم قطعیت در سیاست خارجی ایران، به دلیل فقدان اصول و مبانی تعیین‌کننده‌ی سیاست نیست. چه بسا از آن‌جایی که ساختار حاکمیت ایرانی در دوره‌های مختلف تاریخی به ایفای نقشی هنجارساز و صاحب کرامات در مدیریت جهان علاقه‌مند بوده، اغلب فهرستی پروپیمان از مبانی و اصول و نظریه‌پردازی‌‌ها در دست داشته است. عمده‌ترین آن‌ها اصل مبارزه با نظم مستقر جهانی و تأکید بر استقلال و جدایی روابط سیاسی از روابط اقتصادی است. پس مشکل چیست؟ چرا دیپلماسی ایران با وجود دکترین خاص خود فاقد انسجام و ثبات و اثربخشی است؟ چرا برهه‌ی حساس برای ما تمام نمی‌شود و همیشه همه چیز در هاله‌ای از عدم قطعیت فرو رفته است و در زمین واقعیت و مقابل بازیگران بین‌المللی تا این اندازه آشفته‌ایم؟

پاسخ در متن همین اصول نهفته است. علاوه بر این که چنین اصولی همه بسته‌های معرفتی و هویتی ایران را فعال نکرده، همین استوانه‌ها در دکترین سیاست خارجی نشان می‌دهد که تدوینش تا چه اندازه آرمان‌گرایانه و کم‌بهره از منطق واقعیت و موقعیت بوده است. ویژگی‌هایی که دیپلماسی ایران را در تزاحم دائمی با منافع کشور قرار می‌دهد و به جای رقابت در منافع ملموس مثل دسترسی به منابع طبیعی، انسانی و اقتصادی به رقابت ایدئولوژیکی دامن می‌زند که بازیگر حقیقی ندارد.

رابطه‌ی ایران و آمریکا از مظاهر عدم قطعیت در سیاست خارجی است که به نظر می‌رسد، ریشه‌ در شکاف کاریزماتیک میان دوره‌ی قبل از سال 68 و بعد از آن دارد. این شکاف، سمپتوم سیاست خارجی است که تپق‌های آن گاه و بی‌گاه بیرون می‌زند و هزینه‌های سنگینی هم تحمیل می‌کند. گویی مخالفان سازش‌ناپذیر و شیفتگان تسلیم هر دو به معنایی روانکاوانه هیستریک‌اند. چون درست مثل سوژه‌ی هیستریک اصلاً نمی‌دانند که از جان مردم خود و جهان چه می‌خواهند؟

یا خود ساختار جهانی غیر قابل قبول است یا قدرتی که در حال حاضر در رأس ساختار قرار دارد؛ اما وقتی دلایل مخالفت با ساختار نظم جهانی را مطرح می‌کنند، به سادگی روشن می‌شود که در واقع دوست دارند خودشان در رأس قدرت جهانی و نقش منجی جهانیان قرار داشتند. چرا؟ به این دلیل هستی‌شناسانه‌ی ساده که هیچ ساختار انسانی و جهانی بدون مناسبات قدرت دوام نمی‌یابد. همان‌طور که در سیاست داخلی، وجود حاکمیت را باید پذیرفت و در عین حال قدرت آن را همواره تنظیم کرد، در سطح بین‌المللی هم باید بازی مشابهی را پذیرفت تا در زمین سیاست واقع‌گرایی به نتایج ملموس رسید.

از سوی دیگر استقلال تنها در صورتی می‌تواند برای یک کشور و جهان مفید و مایه‌ی رستگاری باشد که مبتنی بر تصوری از انگاره‌های جهان‌شمول سیاست باشد. این‌که کدام نقش من در جهان به نفع من و همه است، نه این‌که لابد نفع من در این است که خودم نقشم را انتخاب کنم. اگر این انگاره از استقلال‌خواهی بخواهد در جهان محقق شود، حاصلش چیزی جز وضعیت طبیعی هابزی و جنگ همه با همه نیست. در ضمن اگر ملت و دولتی به درجه‌ای از دانایی و بلوغ نرسیده باشد، با مستقل بودنش چه گلی می‌تواند به سر خودش و بقیه بزند؟

مسأله‌ی اساسی سیاست کلان، این نیست که مستقل از قدرت‌های جهانی شویم یا یکسره تسلیم و منحل در آن‌ها شویم. مسأله‌ی دقیق این است که چگونه در تعادل با همین ساختِ قدرت جهانی قرار بگیریم.

در هر حال باید بدانیم منابع قطعی اجتماعی و هویت‌بخش سیاست خارجی ایران چیست و کجاست؟ چنان‌چه این تصویر لانگ‌شات را نداشته باشیم در کلوزآپ، هر کنش قهرمانانه و حماسی و تراژیک ما می‌تواند در کسری از تاریخ به یک دیپلماسی کمیک و مفتضح بدل شود.

ایران و آمریکاروابط بین المللسیاست خارجینظم جهانی
تسلای خاطری ... عجیب، مرموز، چه بسا خطرناک و شاید رهایی بخش ... https://yanaar.blogsky.com/
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید