نکات زیادی در مورد مدیریت زمان هست که اکثرشون شخصیسازیشده هستن و مستقیما برای افراد با رشتهٔ تحصیلی یکسان، شغل مشابه، نوع تعهل و غیره مناسبه. اما با بهاشتراکگذاری اونها میتونیم کم کم به نتیجه درستی برسیم.
اولین کاری که صبح انجام میدیم چیه؟ اینستاگرام و توئیتر، ایمیل، تلگرام … اینا کارهایی هستن که انجامشون حال میدن. یعنی ما از این کارها لذت میبریم. کارهایی رو که لذتبخش نیستن هی پشت گوش میاندازیم برای بعد، تا آخرسر انجام نمیشن. دلیلش چیه؟ اینه که کارهایی رو که حال نمیدن میگذاریم تا بعد از کارهای لذتبخشمون انجام بدیم. الان میخواهیم ببینیم چطور این روند رو برعکس کنیم؟
معمولا کارهای مولد و درست و حسابی خیلی سخت هستن. برای همین مغز از شروع اون کارها هراس داره. مخصوصا اگر پیشبینی کنه که مدتزمان انجامشون خیلی طولانیه. ما خودمون یا اطرافیانمون این مغز ترسو رو بیشتر هم اذیت میکنیم: یه کتاب ۷۰۰ صفحهای بهش نشون میدیم. یه برنامهٔ ورزشی ۳ ساعته میگذاریم جلوش. [توجه کنید که این نوشته مال شمایی که هر روز ۲۰۰ صفحه کتاب انگلیسی میخونین یا ۳ ساعت ورزش خفن میکنین نیست. اما اگر احساس کردین که با اینکه همیشه این کار در ذهن شماست، اما بازهم زمانهایی هست که حسش نیست، شاید بهدردتون بخوره.]
کسی که از شروع این کارها هراس داره میتونه یه قرار با خودش بذاره: ۲ دقیقه این کارو میکنم. اگر حال نداد ولش میکنم. مثلا ۱ صفحه از فلان کتاب رو میخونم و زیر ۲ دقیقه وقتم رو میگیره و حداقل این مقدار رو تحمل میکنم. این قرارِ ۲ دقیقهای مغز رو گول میزنه که انگار داره یه کار راحت و لذت بخش انجام میده. در واقع اون اینستاگرام چک کردن هم همین شکلی بود. اگر بدونید که با اجرای برنامه، قراره ۲ ساعت پای یه سری پست الکی و چرند بنشینید قطعا شروعش نمیکنین. اما به خودتون میگین یه لحظه چهار تا پسته دیگه، اسکرول میکنم زیر ۱۰ ثانیه تموم میشه؛ و گیر میافتین توی انبوهی پست. ۲ ساعت براش وقت میگذارید. خودتون رو کامل وقفِ این کار میکنید. چرا این نیرنگ رو در مورد کارهای بهدردبخور انجام ندیم؟
در مورد این حداقل ۲ دقیقه، دقیق باشید. زود ول نکنید. بابا ۲ دقیقه است. مقایسه کنید با پیدا کردن یه ویدئوی مناسب توی اینترنت برای دیدن که حداقل ۵ دقیقه زمان میبره (اگر ۱ ساعت نبره) ولی این ۲ دقیقه است. بعضیوقتها هم خوندن ۱ صفحه به جای ۲ دقیقه، ۱:۳۰ زمان میبره. یه حیلهٔ دیگه! ۱ صفحهٔ دیگه هم میخونیم تا اون حداقل زمانمون پر بشه.
در مورد اون ۱ صفحه هم خیلی خوبه که به وضوح تعریفشده و مشخصشده باشه. یعنی دقیقا بدونید کجای چه کتابی رو قراره بخونید. برای اینکه سردرگم نباشید، لیستی داشته باشین از اینکارها. جایی یادداشتشون کنید که لنگ نباشید. همچنین کامل و دقیق تعریفشون کنید. مثلا فقط ننویسید «نوشتن»:
این هیچ چیزی رو تعیین و تعریف نمیکنه. یعنی باز هم یک سردرگمی درش هست مثل زمانی که چیزی یادداشت نکردین. مثالی در مورد نوشتن میتونه اینه باشه: «نوشتن سناریوی اون ویدئوی آموزشی در مورد نصب arch در qemu که مشکل اصلیش پیکربندی شبکه و پارتیشنبندی بود» این متن، همهچیز توش هست. میتونم توی گوگل کلمات کلیدیش رو جستجو کنم، چون این کارو زیاد کردم و مغزم انجامش رو خیلی راحت میدونه. یه مثال عمومیتر: «ورزش» کمکی نمیکنه. یا حتی «استخر» هم. اما اگر یک ویدئوی full body workout از یوتیوب دانلود کنید که ۵ دقیقه باشه بازم مغزتون رو در مورد مدتزمان ورزش کردن گول زدین، برای همین بیشتر ترغیب میشه که راضی بشه شما انجامش بدین. تازه اگر باز هم این مدت رو طولانی بدونه، میتونیم باز برگردیم به قرار ۲ دقیقهای مون: «فعلا ۲ دقیقه قبل از پخش ویدئو نرمش میکنم و دستامو کشمیدم، اگر حسش بود ویدئو رو پخش میکنم.» و خبر خوب اینه که حسش میاد.
برگردیم به عنوان نوشته. اگر عنوان این میبود که «انسان باید هرروز ۲۰ ساعت به توسعهٔ فردی بپردازد» مغزتون اجازه میداد بخونیدش؟