آیا تا به حال در یک جمع یا مهمانی احساس کردهاید که انگار جای شما آنجا نیست؟ آیا به اطرافتان نگاه کردهاید و برایتان سوال پیش آمده که چرا بیشتر مردم میخواهند شبیه به هم باشند و هر کاری که دیگران میکنند را تقلید کنند؟ شاید حتی این فکر به ذهنتان خطور کرده باشد که بسیاری از تعاملات اجتماعی یک بازی بیهوده است و شما تمایلی به شرکت در آن ندارید. اگر این حسها برایتان آشنا هستند، این مقاله برای شما نوشته شده است. در ادامه، به بررسی دیدگاه آرتور شوپنهاور، فیلسوف نامدار، در مورد رابطه بین هوش و زندگی اجتماعی خواهیم پرداخت، همانگونه که در ویدئوی منتشر شده در کانال «comma podcast» مطرح شده است.
شاید برخی شوپنهاور را بدبین بدانند، اما او معتقد بود که اکثریت مردم در یک دام مسخرهی تقلید گرفتار شدهاند و در همین دام به زندگی خود ادامه میدهند. آنها یک جور لباس میپوشند، یک جور رفتار میکنند و یک جور حرف میزنند، نه به این دلیل که اینها بازتابی از ماهیت واقعی آنهاست، بلکه به این خاطر که برنامهریزی شدهاند تا دنبالهرو باشند؛ یعنی بدون تفکر، صرفاً کارهایی را انجام میدهند که همه انجام میدهند. از خودتان بپرسید، چند بار در یک تعامل اجتماعی احساس کردهاید که بخشی از وجودتان را نادیده گرفتهاید یا حتی قربانی کردهاید؟ این سوالی بسیار مهم است. شوپنهاور به ما نشان میدهد که هوش و زندگی اجتماعی به شکلی که عموماً درک میشود، میتوانند در تضاد با یکدیگر باشند. به این معنا که هرچه فرد باهوشتر باشد، تمایل کمتری به تعاملات اجتماعی بیهوده نشان میدهد.
این موضوع به هیچ وجه به معنی مغرور بودن افراد باهوش نیست. دلیل اصلی این است که آنها چیزهایی را میبینند که دیگران قادر به دیدنشان نیستند. در حالی که بیشتر افراد به دنبال تایید در چشم دیگران هستند، افراد باهوش قوانین و خط قرمزهای خودشان را دارند و اغلب ترجیح میدهند از آنها پیروی کنند، حتی اگر این به معنای عدم همراهی با جمع باشد. بیشتر مردم برای همرنگ جماعت شدن، پا روی قوانین، احساسات و تفکرات اصیل خود میگذارند.
جامعه به گونهای طراحی شده است که شما را سرگرم کند، نه اینکه شما را وادار به فکر کردن کند. چرا؟ چون وقتی شما فکر کنید، متوجه خواهید شد که بیشتر مکالمات فقط سر و صدا هستند، بیشتر روابط سطحیاند و تلاش برای اینکه مثل بقیه باشیم، نوعی خودخرابی است. شوپنهاور به صراحت بیان میکند که تنهایی، سرنوشت همه ذهنهای بزرگ است. جامعه دائماً در گوش ما زمزمه میکند که خوشبختی در برقراری ارتباط با دیگران و داشتن دوستان زیاد است. اما چه فایدهای دارد وقتی بیشتر این روابط توخالی هستند؟ چند نفر از دوستان یا افرادی که با آنها در ارتباط هستید، در شرایط سخت کنار شما بودهاند؟ پس این همه وقت و انرژی که برای افرادی صرف میکنیم که حتی در سختیها همراه ما نیستند، چه ارزشی دارد؟
در همین نقطه است که یک اتفاق عجیب رخ میدهد: تنهایی، که شاید در ابتدا مانند یک مجازات به نظر برسد، به تدریج تبدیل به یک امتیاز میشود. در خلوت و تنهایی است که انسان چیزهایی را کشف میکند که جامعه از او پنهان میکند. البته، این به آن معنا نیست که باید از مردم متنفر باشیم و تمام تماسهای اجتماعی را رد کنیم. بلکه به معنای درک تفاوت بین دو مفهوم اساسی است: تعامل و تعهد. به این معنی که به خودمان اجازه دهیم که با چه کسی معاشرت کنیم و برای هر فرد چقدر انرژی و وقت بگذاریم. آزادی واقعی زمانی آغاز میشود که دیگر نگران این نباشیم که مردم درباره ما چه فکری میکنند.
بنابراین، اگر دفعه بعد کسی به شما گفت که باید بیشتر معاشرت کنید، اجتماعیتر باشید و مثل بقیه مردم رفتار کنید، به یاد داشته باشید که شما اشتباه نمیکنید. شما فقط حقیقت را درک کردهاید. زمان و انرژی شما برایتان ارزشمندتر از حرف مردم است. جامعه به گونهای طراحی شده است که پر از سر و صدا باشد: مکالمات بیاهمیت روزانه، رسانههای اجتماعی، اخبار و تمام اینها برای حواسپرتی دائمی شما طراحی شدهاند. جامعه از سکوت میترسد، زیرا سکوت شما را مجبور میکند که فکر کنید، و فکر کردن خطرناک است. انزوا به خودی خود چیز بدی نیست. چند نفر از ما تا به حال فقط به خاطر ترس از تنهایی وارد گروههایی شدهایم که در نهایت در همان گروهها احساس پوچی و گم شدن کردهایم؟ بهترین ایدهها و اکتشافات در ذهنهایی متولد شدهاند که جرات کردهاند از سر و صدای بیشتر دور شوند. شاید باز هم فکر کنید که این همان انزوا است، اما در واقع به معنای دانستن زمان و مکان مناسب برای تعامل است.
بسیاری از افراد تصور میکنند که خوشبختی فقط از طریق تعامل و تایید دیگران به دست میآید. به همین دلیل است که در یک چرخه وابستگی به تایید گرفتار میشوند. هر عکسی که در شبکههای اجتماعی آپلود میکنند، هر استوری که به اشتراک میگذارند، همه برای دریافت واکنش از دیگران است. این نشاندهنده نیاز شدید به تایید دیگران است، چیزی که متاسفانه اکثر مردم در حال حاضر به دنبال آن هستند.
حال سوال اینجاست: با این اطلاعاتی که در این ویدیو مطرح شد، میخواهید چه کار کنید؟ میتوانید آنها را نادیده بگیرید و طوری رفتار کنید که انگار هرگز این مطالب را نشنیدهاید. اما میتوانید شجاعت این را داشته باشید که برای وقت، انرژی و مهمتر از همه، خودتان ارزش قائل شوید. با افراد باکیفیت در زندگیتان ارتباط برقرار کنید و مهمتر از همه، در میان این همه شلوغی و هیاهو، گاهی سکوت را انتخاب کنید. اگر این توضیحات باعث شد احساس کنید که چیزهایی که گفته شد، همیشه در ذهن شما هم وجود داشته است اما هرگز آنها را برای کسی بازگو نکردهاید، بدانید که تنها نیستید.
در پایان، این دیدگاهها یادآوری میکنند که کیفیت روابط و عمق تفکر فردی میتواند بسیار ارزشمندتر از کمیت تعاملات اجتماعی باشد. انتخاب آگاهانه برای گذراندن وقت با افرادی که واقعاً به آنها اهمیت میدهیم و اختصاص زمان به تفکر و خودشناسی، میتواند مسیری پربارتر و معنادارتر را در زندگی برایمان رقم بزند، به خصوص برای کسانی که عمق بیشتری در درک جهان پیرامون خود دارند.