ثاناتوس یا تاناتوس الهه مرگ در اساطیر یونان باستان بوده. پئیسی ثاناتوس به معنی مروج مرگ لقب هگسیاس کورنائیایی، فیلسوف دعوتکننده به خودکشی بود. این فیلسوف معتقد بود که خوشحالی محال است و غایت زندگی پرهیز از درد است. به راستی که خوشحالی محال است. بهدرستی که پئیسی ثاناتوس باید در زندگی هر انسانی باشد. خوشحالی برای پئیسی ثاناتوس که سه قرن قبل از میلاد مسیح زیسته ناممکن بوده؛ حساب مردِ تنهای خاومیانهای در دهه سوم قرن ۲۱ که مشخص است.
خوشحالی کی و کجا و چطور بوده؟ اصلاً خوشحالی هیچ؛ ناراحت نبودن؛ درتنگنانبودن مربوط به کدام روزها، چه شهرهایی و چطور شرایط ژئوپلیتیکی میشود؟ یقین که خوشحالی هرچه باشد؛ رخ به ما ننموده؛ که اگر رخ نموده بود، خواجه نمیگفت: ما را غم نگار بوَد مایه سرور و فیلسوف ما خیام نمیگفت: چون حاصل زندگی در این شورستان / جز خوردن غصه نیست تا کندنِ جان و الخ.
اگر خواجه سرورش را به غم نگار گره زده و خیامِ حکیم حاصلی جز غصهخواری در حیات نمیبیند ما که در روزگار هجوم حیرت و وَلَه زندگی میکنیم اظهر منالشمس است جز پرهیز از درد از دستمان ساخته نیست.
حالا که ما به لجّه غم فرو رفتهایم؛ ایکاش مثبتاندیشان و خوشحالان و خوشمشربان و اهالی طرب تا میتوانند از ما دور شوند که نه خاطر ما با طرب و عیش آنها آزرده شود و نه خاطر آنها از غم و رنج ما.
آنها به عیش و طرب خرم و شاد باشند؛ ماهم مسرور به غم نگار. اینطور بهتر است.