زندگی اسب سیاهی هست
که خشم جلوی چشمان آن را گرفته هست
و از حرص و عصبانیت
مسیر خود را گم کرده هست
و سوار خور را هراسان و بی رمق کرده هست
بی رمق تر از آن که چیز ی بگو ید
یا کاری بکند
چون خسته هست
خسته از مسیر های
سخت
ولی چاره ای جز ادامه مسیر ندارد
چاره چیست بر این عظمت خیش