تابستون ۱۴۰۴ هم تموم شد،
میدونی تابستون برای من مثل امیده و امیدش زیباتر و لذت بخش تر از خودشه ! خرداد ماه ، تو اوج سختی ، استرس و امتحان تنها خوشی تو، امید تو اومدن تابستونه تا تورو نجات بده . با حرص و کلی سختی درسها رو میخونی و زیر لب برای تابستونت برنامه ریزی میکنی
برنامه ریزی اون فیلم هایی که این یه ماه ندیدی
کتابهایی که نخوندی
آهنگ هایی که گوش ندادی
خلاصه که یه لیست بلدبالایی مینویسی و منتظر میشی تا امتحانا تموم بشه و به قولی خوش بگذرونی و به اون برنامه ها عمل کنی .
تابستون که شروع میشه ، شور و شوق تو هم تموم میشه ، ذهنت آروم میشه دیگه تو فشار امتحانا نیستی و از دل اون سختی اومدی بیرون ، با یه پوز خند به اون لیست بلند بالا نگاه میکنی و میگی کی حالشو داره ، و به زندگی به روند قدیمی ات ادامه میدی! البته هراز گاهی هم یه سری کارها و خلاقیت ها هم انجام میدی خوش میگذرونی ولی خب اونجوری که نظرت بوده اون جوری که میخواستی هیچ وقت پیش نرفتی ،،
واقعیت هم همینه ، اون تصورات ، اون برنامه ها تو ذهن تو برای نجات تو تو اون لحظه بوده و کاملا طبیعی که به همه ی اونها نرسی ، یا اصلا بعضی وقتا که میرسی اون لذتی که تصورش رو داشتی رو نداره چرا چون اون تو ذهن تو بوده و برای گذر کردن از اون لحظه ذهن تو اومده یک معنا ساخته و کاملا هم منطقی من حرفی ندارم 😁💅🏻

نگاه میکنی و میگی کی حالشو داره !