چشم های سبز تو در زمستان های برفی،
همیشه یاد آور چمنزارهای سبز بهارند،
چشم سبز و گونه ی سپید و لب سرخ تو،
پرچم جمهوری اهورایی غم زده گان جهان ست،
مژه هایت، نرده های استبدادی ست،
بر گرداگرد زیبایی نگاهت،
عشق، سوار بر قایقی چوبی ،
سرگردان ست در دریاچه ی چشم هایت
تو پلک می زنی ،
و انگار شاپرکی بال بال می زند در باغ،
و من همین که پلک می گذارم بر هم،
مدام می تراود از ذهنم رؤیای دل انگیز آزادی.
مهدی بابایی ( سوشیانت )