تو زندگی برای خیلی از چیز ها تلاش میکنی برای شکست نخوردن برای اینکه موفق بشی برای اینکه به خواسته هات برسی برای همه این ها تلاش میکنی... ولی بیشترین تلاشی که کردم برای از دست ندادن برای تنها نموندن برای نگه داشتن بود:)
برای کسی که حتی شاید ثانیه ای به فکرت نباشه ولی هرثانیه از زندگی تو پر شده ازاون…شاید هیچ حسی به تو نداشته باشه ولی تمام تو پر شده از اون..!
دلتنگی؟! نه نه دیگه دلم براش تنگ نشده مچاله شده از این درد لاعلاج..شاید از بیرون قشنگ به نظر برسه که یکی با تمام وجودش دلش برای یه نفر تنگ بشه ولی دلتنگی..یکی از دردناک ترین حس های دنیاست..!
میخواهی که بتوانی نخواهی که بخواهی او را...
تمام سلول های بدنت فریاد میزنند که دور شویی از باعث و بانی این درد ولی گویی قلب زورش بیشتر است نه؟!
روزها پشت هم میگذرند و تو عاشق تر و او بیخیال تر!
یادمه روزهایی رو که دخترکوچولوم صدا میکردی...حالا از هفت پشت غریبه تر شدم!:)
یادمه روز هایی که بغلم میکردی و موهامو نوازش میکردی و با نوازش هات ارامش و به بدنم تزریق میکردی:)
یادمه روز هایی که دلبرکت بودم نه دوم شخص!
کاشکی همچی بر میگشت به روز های قبل..
کاشکی این دختر کوچولوتو تنها نزاری..