بسمالله الرحمن الرحیم
امیر علی بزرگی شاعر و نویسنده نوجوان ایرانی است
آخرش سلیمانی شد شهیدین حرم
از بغض خشک شدن جوهر قلم
تو خاک حسین شهید شدی یا سردار
شدی همجوار حسین و قاسم و حیدر کرار
آخره متوطن به شجاعت دادی
در بهر حسین تن به شهادت دادی
تو بهر نجات موصل و سوریه و بغداد کشیدی
اکنون که خودت شربت شهادت را نوشید ای
دل خود کار برایت میجوشد
خودکار هم برای خونخواهی تو میکوشد
دشمن با کشتنت از آتش نگریخت
بلکه هیزم بهر این آتش ریخت
این دنیا که دنیا نیست دنی ست
درونش حیله ها اهرمنی ست
چه خوشروی است این زمین
اما تمامش فانی و مردنی ست
نامیرا نبوَد هیچ بشر
که روح ماندنی نیست و بردنی ست
«فانی» کار نکو کن
که انسان در جهنم نامردنی ست
میان دجله و فرات
میان جنگ و خطرات
یکی نشسته است با آرامش
می دهد سر خویش را خارش
دینار و دلار در دستش
می دهد خون جوانان هدیه به وردستش
آن یکی تانک به بردارد آن یکی تیرو تفنگ
آن یکی خواب می بیند فلسطین را به چنگ
آن یکی می خورد خاک افغانستان
آن یکی می کشد نقشه جدایی کردستان
آن یکی داد میزند منم یار خدا
در کمال خونسردی می کند سر ز یاران خدا
آن یکی اصلاً نمی داند که حافظ خانه خداست
یا که گاو شیرده آمریکا ست
آن یکی در ایوان کاخ خود نشسته است
بر تمام دشمنان دین فرمانده است
بین این یکی و آن یکی فرقی نیست در شعر ما
هم این یکی هم آن یکی هست زیر سر آمریکا
پایان
کپی از اشعار بدون نام اصلی شاعر پیگرد شدیداً قانونی دارد
سلامت باشید