از سر تا پاش رو که نگاه کنی چیزی جز پرستیژ نمیبینی! کفشهای تمیز و واکس زده شده، کتوشلوار طوسی اتو کشیده شده، کروات آبی رنگش که همیشه حرفهای بسته شده و موهایی که انگار همیشه از آرایشگاه تازه اومده.
پیمان همیشه یه کیف سامسونت همراه خودش داره و میگه من با لپتاپی که توی این کیفه به خیلیها کمک میکنم. اکثر اوقات پیمان رو توی یک موقعیت پیدا میکنی: پشت میز و صندلی درحال کار کردن. خیلیها پیمان رو میشناسن و اگه ازشون درباره پیمان بپرسی اینطور دربارهش میگن:
«پیمان فقط همکارم نیست، رفیقمم هست. بدون اون از پس خیلی از کارهام بر نمیاومدم. خب آخه آدم که تاریخ همه پرداختیهاش یادش نمیمونه که! اصلا تاریخها یادم بمونه، چطور یادم بمونه به کدوم مشتری چقدر بدهکارم؟ یا این ماه برای کدوم بانک، چقدر قسط دارم؟»
«اعتماد فقط پیمان، چون مسئولیت پذیرتر و دقیقتر اون هیچ کجا ندیدم.»
«من کلا آدم بیحوصلهای هستم و خیلی وقتها زمان کافی برای پرداخت قبض و اینها رو ندارم! خداروشکر از وقتی دوستم پیمان رو بهم معرفی کرده، دیگه این دغدغه رو ندارم و با خیال راحت به پیمان سپردمش.»
«خدا بهم لطف کرده و تا امروز شصتوسه سال بهم عمر داده. ماشالا جوونا دارن پیشرفت میکنن و دیگه ما سر از کارشون در نمیاریم، ولی پسرم پیمان کار ما پیرها رو راحتتر کرده. حداقل دیگه توی درگاههای پرداخت گیج نمیشیم.»
«هر موقع میخواستم کارکتر جدید برای بازیم بخرم، باید از بابام خواهش میکردم که توی مراحل پرداخت کمکم کنه. بابام هم هیچ موقع وقت نمیکرد کمکم کنه، برای همین به عمو پیمان گفت که همیشه هوام رو داشته باشه.»
«من بلاگر فیلم و سریالم و بیشتر وقتها دارم فیلم و سریالهای مختلف رو میبینم که تحلیلهاشون رو بخونم و به فالوئرهام معرفی کنم. از وقتی که تمدید اشتراک نمایشخانگیهام رو به پیمان سپردم، میتونم وقت بیشتری رو برای تحلیل بگذارم و هیچچیز رو از دست ندم.»
پیمان میگه، من میخوام مراحل پرداخت رو برای مردم لذتبخشتر و سادهتر کنم تا بتونن خیلی سریع و ساده قسط و قبضشون رو پرداخت کنن و دیگه استرس فراموش کردن رو تجربه نکن.
شما چی پیمان رو میشناسی؟