کاش فاصله مان مثل افق دور نبود
بختمان مثل گره این همه ناجور نبود
دلم از دوی تو ثانیه ای بند نبود
سرنوشت من و تو این گره کور نبود
بی تو شهر فاصله ای با قفس تنگ نداشت
آرزو در چنگ وحشی دل گور نبود
قصه سرخ جنون سرانجام زمین گیرم کرد
سرنوشتم ٬ سنگ تیپا خورده ی رنجور نبود
اشکم گل حسرت شد بر خاک چکید
دل من با هیچ کسی مثل تو محشور نبود
رها کریمی