رها کریمی
رها کریمی
خواندن ۱ دقیقه·۳ ماه پیش

چوب وفاداری

مدتی میهمانم بود و ما را هوایی کرد و رفت

بر دلم زخمی نشاند و خزانی کرد و رفت

گوئیا حالا بمان چوب وفاداری بخور

روزکی خندید با ما خاله بازی کرد و رفت

عاشقش بودم حسابی کار دست دادم به دل

مدتی چرخید و دنیایم را حبابی کرد و رفت

برای دیدنش مثل کودک ‌‌ذوق می کردم ولی

با جدایی دیده ام را رنگ اناری کرد و رفت

خواست وسعت تنهایی ام را به رخ ما بکشد

نیشخندی زد به رویم ٬ خود نمایی کرد و رفت

با دلم سرگرانی کرد و بهانه می گرفت

به هوای دگری ٬ عقده هایش تلافی کرد و رفت

رها کریمی


شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید