ویرگول
ورودثبت نام
سین . ح
سین . ح
خواندن ۲ دقیقه·۱ سال پیش

در ستایش دلتنگی، اگه بیام و تو نباشی خو دلوم تنگ میشه...

آخرین عکسی که در دانشگاه گرفتم...
آخرین عکسی که در دانشگاه گرفتم...

دیروز برایم روز آخرین ها بود. آخرین روزی که به دانشگاه (شاید این دانشگاه) رفتم. آخرین باری که اساتیدم را دیدم. آخرین دفعه ای که در سلف دانشگاه غذا خوردم. آخرین باری که از بوفه دانشکده خرید کردم.

دیروز خیلی از ملاقات ها برایم ملاقات آخر بود و امان از روزی که میدانی این بار، بار آخر است.

دیروز با خیلی ها خداحافظی کردم که میدانستم دیگر سلامی نخواهد داشت و امان از آن خداحافظی هایی که برای سلام دوباره اش امیدی نیست.

دیروز برای آخرین بار تا آنجا که در توانم بود دانشگاه را گشتم. و من نقش اول فیلمی بودم که در انتهایش تمام صحنه های گذشته مرور میشد.

حالا من دلم تنگ است...

الآن احساس میکنم قلبم کف اقیانوس آرام است و فشار ستون ده هزار متری آب را دارد تحمل میکند و هر لحظه این فشار، آن را مچاله تر میخواهد.

الآن احساس میکنم قفسه سینه ام اندازه قوطی کبریت است که قلبم در آن جا نمیشود.

الان احساس میکنم جای دلم تنگ است.

راستش دلتنگی ستایشی ندارد. دلتنگی بیشتر شبیه کودک سرکشی است که الآن مشغول گریه کردن و پا به زمین کوبیدن است که نه میدانی دقیقا چه میخواهد و نه میدانی چطوری میتوانی ساکتش کنی و چند لحظه بعد که ساکت میشود هم مدام زیر گوشت نق میزند.

دلتنگی حافظه قوی ای دارد. هنگامی که می آید و قلب مان را در مشتش فشار میدهد، تنها بهانه یک موضوع را نمیگیرد. تمامش را میخواهد.

من الآن نه فقط برای زندگی چهارساله ام در دانشگاه و دوستان و اساتید مهربانم، نه فقط برای صندلی مخصوصم که ردیف آخر کلاس کنار پنجره بود، نه فقط برای همه خاطراتی که در این چهارسال قلبم را اکلیلی کرد، بلکه برای تمام خاطرات گذشته ام دلم تنگ است و این خاصیت بی رحم دلتنگی است.

حالا که فکرش را میکنم چقدر دلم برای همه چیز و همه کس تنگ شده است.

این را نوشتم که بگویم دلتنگی احساس بی منطق و زبان نفهمی است. که هر چقدر سعی کنی برایش توضیح دهی که عزیزم! آن چیزی که بهانه اش را میگیری دیگر نیست و دستمان به او نمیرسد باز هم تیزِ تیز به چشمانت زل میزند و بهانه اش را میگیرد.

این را نوشتم که بگویم دلتنگی ساکت کردنی نیست. تحمل کردنی است که این احساس بی درک و منطق بعد از مدتی خودش خسته میشود و میرود.

این را نوشتم که بگویم اگر شما هم مدتی است دل تان بهانه کسی یا چیزی را میگیرد که نیست، بیایید حلقه پشتیبانی هم باشیم. که همه ما محکومیم به اینکه گاهی دل مان تنگ شود در حالی که کاری ز دست مان برنمی آید :)



دلتنگیتحمل دلتنگیدلتنگی برای گذشته
تهش آسمون آبیه؛ تهش ما خوب میشیم https://t.me/In_praise_of_depression
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید