فرنود حسنی
اما خوشبختانه یا شوربختانه این حوزه کاری چنان پیچیده و متنوع است که اولا ادعای متخصص بودن در همه شاخههای آن امری خلاف واقع است و ثانیا هر کار آن به فراخور زمان و مکانش سرشار از تجربههای جدید و جالب توجه است که برای انسانهای مخاطرهپذیر جذاب و دلنشین خواهد بود. همیشه گفتهام و خواهم گفت که حوزه روابط عمومی در ایران مظلوم واقع شده و هیچگاه در شأن و جایگاه واقعیاش مورد حمایت و ارزیابی قرار نگرفته است. در این مجال قصد دارم بهعنوان یک کارگزار روابط عمومی که بخش عمدهای از عمر خود را صرف کسب تجربه و دانشآموزی در این زمینه کرده، مانیفستها و باورهایی را که در زمینه حوزه کاریام دارم مطرح کنم و دیدگاههایم را در زمینه جایگاه روابط عمومی در سازمانهای ایرانی مورد اشاره و تحلیل قرار دهم.
روابط عمومی نامی دوسیلابی است که از دو بخش تشکیل شده است؛ اولی بر ماهیت و دیگری بر حوزه کاری و اثرگذاری تاکید دارد و از این نظر نام کامل و بامسمایی است اما بیان چند نکته درباره شیوه اثرگذاری و ریشههای آن خالی از لطف نیست. من اعتقاد دارم روابط عمومی از یک بعد ریشه در ذات و شخصیت کارگزارانش دارد که شیوه بکارگیری آن برای دستیابی به رسالتها و اهداف فردی و سازمانی میتواند در زمره هنرهای انسانی قرار گیرد و از بعد دیگر بهدلیل ماهیت و ضرورتهای کاری آن نیازمند رسیدن به الگوهایی مدرن و حرفهای برای انجام دادن سختترین کارها در قالب گروه و تیم است.
چند سال پیش بود که الرایس و دخترش لورا با نگارش کتاب ارزشمند «سقوط تبلیغات، ظهور روابط عمومی» تحولی و بهزعم من انقلابی در تاریخ روابط عمومی و جایگاه آن ایجاد کردند.
این کتاب که به بازخوانی و تعریف دوباره روابط عمومی پرداخته، بارها در ایران منتشر و در سراسر جهان نیز با استقبال بینظیری روبهرو شد و اثر بسیار زیادی را در دنیای کاری سازمانها و نگاه آنها به روابط عمومیها برجای گذاشت اما آنقدر که انتظار میرفت در ایران اثرگذار نبود. شاید ضربالمثل «فلانی عقلش به چشمش است» بلای جان ما روابط عمومیها و شکلدهنده تفکری است که سعی میکند با استفاده از هزینههای بسیار و بمبارانهای تبلیغاتی پیام خود را انتقال دهد.
کتاب الرایس از نقش برجسته و بااهمیت روابط عمومی نه بهعنوان آدمها و تجهیزاتش بلکه بهعنوان مفهوم و تفکر حاکم بر تمامی فرآیندها و اقدامهایش سخن میگوید و بر لزوم پیادهسازی این تفکر بهعنوان سازنده باورها و شکلدهنده افکار مردم نسبت به ماهیت، برتریهای نسبی در بازار و جایگاه سازمان در اذهان عمومی تاکید میکند که شاید بتوان بحث تبلیغ دهان به دهان و جایگاهسازی را بهعنوان دو شاخص عملکردی در چنین تفکری بیان کرد.
با این توجیه و تفسیر باید اذعان کرد در سازمانی که بلوغ روابط عمومی پیدا کرده باشد تمامی کارکنان فعال در واحدهای صف و ستاد بهعنوان انتقالدهنده این رویکرد سازمان عمل میکنند، نقش روابط عمومی پیدا میکنند و زمینه ارتقا و بهینهسازی سطح روابط سازمانی و مخاطبانش را در بالاترین حد استاندارد فراهم میآورند.
دنیای مدرن و متحول نیازمند استفاده از ابزارها و زیرساختهای زیادی برای بهرهبرداری در زندگی روزمره و کسبوکار است و روابط عمومیها بهعنوان واسطههای ارتباطی سازمانها و مردم لازم است براساس بسترهای در دسترس مخاطبانشان خود را مجهز به امکانات و فناوریهای لازم برای تسهیل، تسریع و توسعه ارتباط با مخاطبان کنند.
جهان آینده، جهانی است که در آن مفهوم وب گسترده جهانی واقعیت و مفهومی دیگر پیدا میکند؛ جهانی که در تلاش است دنیای مجازی را خلق کند و مفاهیمی مانند وب اشیا را مطرح میکند. غفلت از چنین دنیایی اشتباهی تاریخی است که جبران آن بهطور قطع امکانپذیر نخواهد بود.
گمان مبر که به پایان رسید کار مغان
هزار باده ناخورده در رگ تاک است هنوز!
...و این داستان همچنان ادامه خواهد داشت تا جایی که روابط عمومیها بهواسطه دانش، تجربه، ابزار، سرمایهگذاری، دیدگاه و تلاشهایشان بتوانند به مرزها و تکنیکهای روابط عمومی چهره به چهره نزدیک شوند. حد و سطحی که در آن ارتباط مخاطب با سازمان، ارتباطی سریع، بیواسطه، اثربخش و رضایتبخش است.