شب ها؛
و بیداری ها؛
قسم خورده های ابدی!
برای آسودگی های امید بخش؛ آروزی مرگ دارم.
خسته شده ام.
خسته!
کوچه به کوچه؛
راه فراری نیست.
برای بال های بلند پرواز؛ آرزوی سوختن دارم.
از تلاش بیزارم!
از نگرانی ها؛ لبریزم!
_ پیر شی جوون.
زیباست. بگویید. باز هم برایم بگویید.
اگر دوستم دارید؛
برایم آیینه های شکسته هدیه بیاورید؛
تا شاید زمانی؛
حقیقتِ تَنِ آلوده به امیدم را؛
در شکست بیابَم.
شاید این در هم طَنیده شدن؛ سزاوارِ من باشد.
شاید میان خراش های آیینه؛
مَرهَمی برای زخم های صبور باشد.
یا شاید آیینه؛
به من؛
خسته نباشید بگوید..
از زمانی که هوای دلم بارانی شد؛ صدای غم زده ی شهر؛ برای آسمانِ بغض آلودِ زندگی، هق هق دارد!
من؛...
برای غروب های رویایی در داستان هایشان؛ پوزخند خواهم ساخت.
برای جیب های پُر پولشان؛ هزار کتاب از درد هایم را پُست خواهم کرد.
برای نگاه های از بالا به پایینشان؛ یک خروار قهقه خواهم داشت.
_ اون چراغِ لعنتی رو خاموش کن دختر! می خوایم بخوابیم!!
.
.
کاش من هم؛
با دیدن چراغِ خاموشِ اتاق شما؛
به خواب می رفتم.
.
.
.
.................................................................................................................
نفیسه خطیب پور _ دنیای فریب دهنده ی اینستاگرام roots.ofme@
امید دارم و امید وارم دوست داشته باشین
خودتونو:)