جان سوزم از جهان
رگبار اشک وداع از وطن
آه آواره ی من
بی خانه و کاشانه ی من
دل خونم از این جهان
پا در غم وآتش جان
کوه درد من
فرو رفته در زمان و زمین
مرد من
کشته ی خویش وخشم من
چنگال فرو رفته در قلب من
مجروح کدامین جنگ در من
من از اندازه ی خویش و تنم
خشک شده شاخ و عریانی وطنم
کامالا حال و احوال من مات ماتم