آرهام پالی·۱۵ روز پیششمس العمارهگاه باید بی تامل رفت درورای سایه بی صدا رفت گاه در اوج خسته دلی بیدل شد درپشت نفس ها باز عاشق سفر شدبه طلوع دگر شیر شرر شو…
آرهام پالی·۱۶ روز پیشحیات البشریةالخوف الخوف الخوف هذا الوادي الرهيبمليئة بالأحزان آلام لا نهاية لها أسباب لم تتم الإجابة عليهاعودة المرتزقةمختل عقليا بشرياكل ذلك ليكون على…