برهنه ز سر تا پنجه پا کرده
به آسمان سربه هوا کرده
یاد بارون نم دل کرده
خیس خیس چشمون سیاه کرده
بغض دل سنگ و شیشه کرده
غم باچه برده دل سیر کرده
پدر سفره ی دل وا کرده
انار انار به کاسه دونه کرده
مادرحافظ را به سر کرده
شعر شب تابه سحر زنو کرده
پسر به دیر دختر کجاسفرکرده
صدای تق تق باد گوش کر کرده
خدا دست پدر یخ کرده
کجا آتش دستی و لبی سلام کرده
آه چمدون خسته پشت در کرده
دو آدم خسته برف کوله بار کرده
پسر و دختر حلقه در حلقه ی در کرده
خدا معجزه ز چشم مادر باران کرده
دو تا چتر پشت در خسته سلام کرده