علی بودا
علی بودا
خواندن ۱ دقیقه·۴ سال پیش

لحظه سال تحویل


لحظه سال تحویل هر آدمی قلبش تاپ تاپ می‌کند، حتما لب سفره‌ای نشسته و دارد به سیر و سرکه و سمنو می‌نگرد ، شاید قرآن را گشوده و یا تفالی به حافظ بزرگ زده است.

اگر تنهاست فکر عزیزانش هست و اگر میان جمع است دارد لذت می‌برد.

آنهایی که تلویزیون دولتی دوست ندارند با شبکه های ماهواره‌ای با رقص با جام‌ و پیاله ،ثانیه می‌شمارند و آنهایی که تلویزیون دولتی نگاه می‌کنند منتظرند که یا مقلب القلوب آغاز شود.

من اما هنگام سال تحویل در هیچ کدام از این موقعیت‌ها نبودم.

پشت فرمان اتومبیل میان شاهرود و دامغان دنبال جایی می‌گشتیم که بایستیم و سال کهنه را تحویل بدهیم و سال نو را تحویل بگیریم .

خوشحال از اینکه پلیس راه شاهرود را با موفقیت رد کرده‌ایم ، چه که ما افغان‌های بی جواز سفر، خود را به دل جاده زده‌ایم .

بزودی جایی پیدا می‌شود پر از خس و خاشاک ، همراه با مقداری سبزی ، همین کافیست برای ریختن قر کمر و شادی و دعا و ثنا که خداوندا حال دلمان

را خوب کن .

پلیس راه شاهرود پر از داستان‌های رنج و محنت مهاجران افغان است .قصه هایی که جمع می‌شوند و در دل و ذهنت غول بی شاخ و دمی درست می‌کنند که در مسیر سفرت ایستاده و مدام نعره می‌زنند.

سین سبزوار را رد کرده‌ایم و به دامغان نرسیده‌ایم اما من به دو غول دیگر می اندیشم سین سمنان و سین سرخه ، دو جایی که پلیس راه‌های معروف دارد برای ما افغان‌ها .

اما اکنون لحظه سال تحویل است پس بی خیال همه این‌ها ، می‌گویند در لحظه زندگی کن ، آن هم حالا لحظه سال تحویل ، میان غول‌ها در سرزمینی که رفتنت به آن مجاز نیست . کردی و ترکی و افغانی و سامبا رقصیدیم کنار جاده ، و آرزوهای خوب خوب کردیم و دوباره براه افتادیم.

از تلگرام نامه های از گلشهر

https://t.me/GolshahrLetters

سال نوسامبارقصشاهرودافغان مهاجر
می‌نویسم تنها برای سایه ام روی این دیوار، افغان هستم مهاجر در مشهد
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید