این جمله را با دقت بخوانید:
" انسانهای امروزی از انسانسایانی که بین ۲٫۳ تا ۲٫۴ میلیون سال پیش در آفریقا میزیستند، تکامل یافتهاند."
و این جمله را تصور کنید:
" اولین انسان هایی که از ابزار استفاده کردند ( انسان های ماهر ) از چیزی حدود 1.4 میلیون سال پیش شکل گرفتند "
و این کمی تفکر برانگیز است:
" نخستین انسان های متفکر از چیزی حدود 500.000 هزار سال پیش میزیسته اند! "
چرا فکر میکنید انسانِ امروز دیگر برای بقا تلاش نمیکند؟ غریزه دیگر حاکمیتی روی ما ندارد؟ من میگویم خیر! انسانِ امروز، هنوز هم برای امنیت تقلا میکند، درست مثلِ پیشینیانِ خود به گوشت، با ولع گاز میزند اما مدرن گشته است: روی صندلی مینشیند، دیگر لباس میپوشد و تلاش میکند " متمدن " به نظر برسد. معتقدم تعداد انسان هایِ متمدنِ تاریخ انگشت شمار است، رو راست باشم، این انسان، هنوز هم " وحشی " است!
تمامِ ما غریزه است، هر آنچه تلاش میکنیم انجام دهیم:
" ریشه ی رفتار هایمان "
مثالی واضح بزنم:
پیش آمده آدمی را ببینید که احساس کنید گاهی خودش نیست؟ میگوید، میخندد ولی به خودش اجازه نمیدهد یک مشتِ جمع شده را پایین بیاورد، انگار خود را به زور ایستاده نگه داشته است، ناخودآگاه نمیخواهد امنیتش به خطر بیفتد، احتمالا در گذشته ضربه ای از این عمل دیده است، و مواردی این چنین که بسیار ملموس و قابل درک هستند. این انسانِ دوپا هنوز هم خیلی میترسد! هنوز فقط میخورد که سیر شود، که نمیرد، پول در میاورد که خوش بگذراند؟ نه این یک شایعه بیش نیست! از امنیت خودش مطمئن میشود، فقط! و اما حرف از انسان های متمدن زدم، با توجه به این صحبت ها، انسانِ متمدن انسانی ست که غذا نمیخورد و هر جا یک نبشِ دیوار پیدا میکند میپرد و با سر به آن میزند؟ فرار از غرایز متمدن بودن است؟ میشود از چیزی که " دو و نیم میلیون " سال در ما جریان داشته است فرار کرد؟
" چگونه میتوان این ریشه ها را خشک کرد؟ "
شاید اما سوالِ بهتر این است که باید این ریشه ها را خشک کرد؟ خشک کردنِ ریشه ای که بخشی از تکامل بوده است، احتمالا غیر ممکن باشد، یا حداقل بسیار زمان بر، اما میتوان آنها را دُور زد، میتوان " اولیه " نبود.
امنیت در اولویت است، اما نه به هر بهانه ای! غذا لازمه ی ادامه ی زندگیست، ولی میتواند با ولع نباشد، به نظرِ من تفاوتِ انسانِ مدرن و متمدن با انسان های اولیه در احساسات است (به پ.ن یک مراجعه شود)، احساسِ عشق که فقط بخاطرِ عشق باشد نه هیچ لذتی یا هیچ احساسِ امنیتی:
لذت و امنیتی که به عشق وصل باشد و نه جزیی از آن، جزوِ ناخالصی از عشق
محسوب میشود و میتواند بسیار " انسانِ اولیه گونه " باشد!
آنچه انسانِ مدرن را از انسان های اولیه جدا میکند، تفکر نیست، نوعِ تفکر است! ولی اما پاسخِ این سوال را نمیدانم که جنگ برایِ بقا روزی تمام خواهد شد؟ یا روزی از غرایزمان فاصله میگیریم؟
ای انسانِ مدرن! چه چیزی تو را از یک میمون متمایز میکند؟ ( واقع بین باش ، متمدن بودن انقدر ها هم سخت و دور نیست! )
شب و روزگار خوش.
وحید ح زرقانی
پ.ن یک: احساسِ لذتِ گوشت خوردن و یا آزار رساندن به کسی و یا حسِ شهوتِ قالب، یک عملِ غریزیست، غریزی به این معنا که متفکرانه نیست، و متفکرانه نیست به این معنا که در ابتدایِ این عمل، " امنیتِ خود " در اولویت است!
پ.ن دو: کمی به فکرِ چیزی جز وجه های انسانیِ خود باشیم، اولین قدم را برای متمدن شدن برداشته ایم، رک بگویم: آنجا که برای چیزی یا کسی جز خودمان اهمیت قائل میشویم.
پ.ن سه: صحبت ها و استنباط های من علمی نیستند، یک فرضیه ی فلسفی هستند که گاه به نظر منطقی میرسند، فقط بخوانید، تفکر کنید، و سعی کنید به اشتباه بودنِ صحبت هایم پی ببرید، و قدم دوم را برداشته اید :)