ویرگول
ورودثبت نام
وحید ح زرقانی
وحید ح زرقانی
خواندن ۴ دقیقه·۲ سال پیش

دغدغه ی بَیان ( صحبتی دوستانه! )

" بزرگ ترین رنجی که بشر میتواند بر خویش تحمیل سازد، دوری از خویشتن است. "

و دغدغه ی بیان نیز، نوعی بردگی ست. اما چه شد که تمامِ بشر، خود را به این درد محکوم ساخت؟ بشر از چه زمان تصمیم گرفت خود را هر لحظه و هر ثانیه، و کاملا ارادی، برده ی دیگری سازد؟ بیایید کمی این " بردگی " را تعریف کنیم، کمی از بالاتر به مسئله ای که تمامِ جهان را در بر گرفته نگاه کنیم:

" بَیان "

زبان، وسیله ی بیانِ احساساتِ ما، آنجا که لب به سخن میگشاییم تا رازِ نهفته در وجودمان را آشکار سازیم، پاک مانندِ مهربانی. اما چه میشود اگر به پر حرفی عادت کنیم؟ چه میشود اگر فقط تلفظِ کلمات را یاد بگیریم نه معنای آنها را؟ چه میشود اگر به فکرِ حرف زدن باشیم، نه حرف هایمان؟ تبریک میگویم، شما هم اکنون دچار " دغدغه ی بَیان " شده اید! آنجایی که تصمیم میگیرید فقط دنبالِ لحظه ای تجربه کردنِ چیز ها باشید و بعد تمامِ وقتتان را صرفِ بیانِ همان یک لحظه کنید، آنجاییست که شما به اراده ی خودتان تصمیم به بردگی گرفته اید! و برده ی تمامِ دنیا بودن شما را سطحی و خسته میکند، ولی لذتِ شنیده شدن انقدر هست که شما را به ادامه وادار کند.

شروعِ این " بردگی " از شبکه های اجتمایی بود. آنجا بیان خیلی راحت بود، کافی بود یک گلِ زیبا ببینید یا یک روزِ بد را شروع کرده باشید و یا یک قهوه ی خوب سفارش داده باشید:

چیلیک!

و شما خود را بیان کردید. دست زیاد شد، تعدادِ افرادِ فعالِ شبکه های اجتمایی زیاد شد دیگر کمی ناله از روزِ بدی که گذرانده اید نمیتوانست جذاب باشد:

میدونستید کوسه ها تخم میذارند؟
میدونستید به ماهِ کامل ماهِ بدر هم گفته میشه؟

و آنجاست که تمامِ دریا چند " ماهی " میشوند و تمامِ آسمان یک " ماه " !

و حال دغدغه ی بَیان تمام بشریت را گرفته، یک کلمه از یک زبان یاد میگیرند که فقط سخنی گفته باشند که کلِ آن زبان را یدک بکشد. یک حقیقتِ کوتاه از آسمان و شاید چند جمله ی فلسفی. این مردم به مبارزه میروند و عادت کرده اند که هر صبح اسلحه ی خود را پر کنند! و این بیان به شبکه های اجتمایی محدود نشده است:

حال این مردم، تمامِ زندگیِ خود را بِیان میپندارند و منتظرند خاطره ای رقم بخورد تا چیزی برای سخن گفتن داشته باشند. نامِ کتاب هارا حفظ میکنند، دیگر به نتایج اهمیتی نمیدهند و اولین قدم را بزرگ ترین بَیان می بینند. این انسان ها دیگر فقط برای " دیگران " زندگی میکنند.

از کمی دور به خودتان نگاه کنید، آیا ( هر چند نا خودآگاه ) هر کاری که میکنید، یا حداقل تعدادی از آنها، برای این نیست که خود را " بَیان " کنید؟ وقتی درگیرِ بیانِ خود شوید، درست مانند رسیدگی به درِ اتاقتان است، هر روز رنگش بزنید و آماده ی نظاره اش کنید، ولی قطعا جرعتِ باز کردنِ آن را ندارید، دارید؟

شب و روزگار خوش.

وحید ح زرقانی



پ.ن یک: کمی از ابرازِ خود دست بردارید و به خودتان نگاهی بیندازید، کمی درونی تر شوید و چیزی عمیق تر برای بَیان پیدا کنید.

پ.ن دو: بیان همیشه برای یک شخصِ خارجی اتفاق نمی افتد، گاه شما عادت میکنید که خود را برای خود بیان کنید، همین که یک صفحه کتاب بخوانید، چند کلمه بلد باشید و چیز های کوچک و بی ارزشی که بخاطرشان به خودتان افتخار کنید، شما میتوانید برده ی خود باشید، بسیار ساده است!

دغدغه‌ی بیانشبکه های اجتماییعمومی شدنبرده
نویسنده، ایده پرداز. ایمیل: vahidhamzeh1382@gmail.com
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید