" شما چرا زندهاید؟ "
چه پاسخی میدهید؟ شاید:
( من زندهام تا... )
و احتمالا دیگر ندانید چه بگویید. نه نترسید، اگر خودتان از خودتان بپرسید و زبانتان بند آید جلوی دیگران خجالت زده نشدهاید. همین حالا از خودتان بپرسید:
" من چرا زندهام؟ "
دنبالِ دلایلی بگردید که به شما امتیازِ کشیدنِ یک نفسِ عمیقِ دیگر را با وجود دلیلی موجه بدهد. و در اینجا مردم به دو دسته تقسیم میشوند:
و هر دو همچنان به زندگی ادامه میدهند، ولی تفاوتی آشکارا میانِ آنها، خود را به نمایش میگذارد:
" یکی از آنها حال یا هدفی را در زندگی دنبال میکند، یا دنبالِ پیدا کردن یک هدف میافتد. "
وقتی کمی دربارهی دلیلی که هنوز به شما اجازهی نفس کشیدن میدهد میگردید، درواقع به نوعی، زندگی را آغاز کردهاید. هر کسی در جهان به اندازهی خودش سهمی برای انجام دادن " کاری بزرگ " دارد که هیچکس نمیتواند جایش را بگیرد. شاید فکر کنید این بردگیست که حتما برای انجام کاری پا به این جهان گذاشتهاید و عملا هیچ فایدهی دیگری نداشته باشید، ولی بگذارید کمی رک صحبت کنم:
زندگیتان تمام شد و دلیل به وجود آمدنتان را نیافتید، بعدش چه؟ و یا تمام شد و با دلیلی خوب زندگی کردید، بعدش چه؟
اینکه در این دشتِ سبز، در انتها دستی نورانی شمارا با خود بالا میکشد این حقیقت را تغییر نمیدهد که میانِ وجودِ دلیلی برای زنده بودن و بی دلیل زندگی کردن تفاوتی نیست. شاید دلیل زندگی کردن شما نجات یک گربه از بالای یک درخت در ۷۵ سالگی باشد! یا ساختن اولین ماشین زمان! ولی اینکه بدانید دلیلی برای زنده بودنتان هست کافی نیست، باید قبول کنید که شما بیهوده پا به این جهان نگذاشتهاید. و حال، دنبالِ دلیلی برای زنده بودنتان بگردید، دلیلی که در ذاتِ شما نهفته است. دلیلی که هنوز به شما اجازه میدهد نفس بکشید. تصورتان این است که اشخاصی که میمیرند دیگر دلیلی برای زندگی ندارند؟
ساده بگویم، به هر حال آن دست نورانی به سراغتان میآید، ولی خب، مهربانی هم یک دلیل برای زیستن است،
یا عشق... .
شب و روزگار خوش
وحید ح زرقانی.
پ.ن یک: اینکه بدانید برای کاری بزرگ خلق شدهاید هیجان انگیز نیست؟ یادتان باشد کارِ بزرگ، کاری نیست که... ، واقعا گاهی میتواند ساده باشد، شما به وجود آمده باشید تا شخصی را در زندگی خوشبخت کنید، زیبا نیست؟
پ.ن دو: یافتن یک دلیل برای زندگی احتمالا ساده نباشد، ولی یادتان باشد شما برای کاری بزرگ خلق شدهاید، تک تک شما، نه این فکر را از خود دور کنید که:
" مگه من فلانیام که بتونم همچین کارایی بکنم! "
یادتان باشد، نه شما شخص دیگری هستید، و قسمتِ قشنگِ ماجرا این است که:
" هیچکسِ دیگر هم، شما نیست! "