وحید ح زرقانی
وحید ح زرقانی
خواندن ۳ دقیقه·۲ سال پیش

چهاردهم ( سیزدهم ) تیر ماه، روز قلم ( صحبتی دوستانه! )

روز قلم مبارک!
روز قلم مبارک!

به بهانه‌ی روز قلم صحبتی کنیم، " شاید " بی نتیجه، " شاید " بی حرفِ خاصی، " شاید ".
اتفاقی دیدم امروز، روز قلم است. گویند درواقع " سیزدهم " روز قلم است ( به گفته‌ی ابوریحان بیرونی در کتاب آثارالباقیه ) ، و روز سیزدهم در کنار روز قلم، روزی‌ست که آرشِ کمانگیر آن تیر معروف خود را از فراز البرز رها میکند. اما چرا روزِ قلم نام گرفته؟ گویند " هوشنگ " در جشن تیرداد، نویسندگان را جمع می‌کرده و از آنها تقدیر و تشکر به عمل می‌آورده، دمش گرم! امروزه نویسندگان بسیار کم تقدیر تر از پیش‌اند، گویی یا دیده نمی‌شوند، یا به بهانه‌ی زرد بودن دیده می‌شوند، یا چیز هایی چنین. حال و اوضاع عجیبی‌ست، احساس می‌کنم در آثار نویسندگان چیزی که کمتر به چشم می‌خورد داستان است. همه ابتدای امر، مفهومی را بنا می‌کنند و سعی می‌کنند داستانی را به زور در آن بچپانند! داستانی که هر اتفاقی در آن نمی‌افتد مگر برای دادن درسی به مخاطب، در سینما اوضاع وخیم تر است، هر شات را طوری تنظیم می‌کنند که مخاطب درسی بگیرد و عموما شات ها را پشت سر هم می‌بینی ولی ارتباطی بین‌شان احساس نمی‌کنی، مگر با مفهوم کلیِ داستان، که یا فقر است یا اعتیاد یا امثال آن. کار نویسندگان اما تفاوت چندانی ندارد، همان هارا می‌نویسند، یا احساسی شخصی را منتقل می‌کنند، کار از جایی لنگ می‌شود که تمامِ یک کتاب می‌شود " احساس شخصی ". برداشت ها، یا صرفا بیانِ عقیده. چیزی که در جهانِ نویسندگان امروز احساس می‌کنم، نبودِ داستانِ صرف است! داستانی که مخاطب را با علاقه دنبالِ خویش بکشاند، او را در لذتِ غرق شدن در یک داستانِ خوب سهیم کند و دست آخر بدونِ آنکه مخاطب متوجه شده باشد، مفهومی را عمیقا به او بفهماند! مفهومی که وقتی درونی شد، مخاطب می‌تواند بر اساس آن برای سرنوشت شخصیت ها تصمیم بگیرد، تصمیم بگیرد دلش برای‌شان بسوزد یا خیر، تصمیم می‌گیرد در داستان غرق شود ولی این امر مُیَّسَر نمی‌شود مگر با اولین قدمی که توسط نویسنده برداشته شود، آن هم خلقِ جهانِ داستانی‌ست، که گاه می‌تواند پیچیده باشد و گاه خیر، فقط ابتدا داستان باشد، به عنوان یک داستان در قدم اول درگیر کند و در قدم دوم مفهوم، مسئله‌ی اصلی باشد. و این اتفاق چیزی‌ست که مخاطب احساس می‌کند، از جبهه‌ی نویسنده، داستانِ اولیه طبق مفهومی خاص شکل می‌گیرد، و این جهان بسیار شیرین است. نویسندگان لحظات بسیار شیرینی را تجربه می‌کنند.
نویسندگان آثار جنایی را ببینید! دو سالی یک داستانِ جنایی ناب را تحویل مخاطبین می‌دهند که وقتی صفحه‌ی اولش را می‌خوانید نمی‌تواند تا تمامش نکردید، زمینش بگذارید.
پیشنهادی که همیشه به خودم می‌دهم این است که کمی جنایی بنویس، حینِ نوشتن ژانر جنایی، به هیچ جز خودِ شخصیت ها و داستان نمی‌شود فکر کرد. ولی ذکر کنم، داستانِ جنایی که مفهومی عمیق را دنبال کند، به حد تعالی خود رسیده است. می‌بینید؟ سیاه و سفید نداریم! همیشه باید مواظب باشید و به قولِ خودم:
همیشه باید در رقص پا باشید و در موقع مناسب ضربه بزنید!
حواستان به مفهوم باشد، بی مفهوم داستان بی رنگ می‌شود! آن خوش‌رنگی را در یک مفهومِ خوب می‌توان پیدا کرد، ولی یک نقاشیِ خوب، به یک بومِ خوب و صاف و تمیز نیاز دارد!

شب و روزگار خوش

وحید ح زرقانی



پ.ن یک : این صحبت ها درمورد تمام نویسندگان نیست، بعضی، فقط، بعضی... .

پ.ن دو : به بهانه‌ی ژانرِ جنایی، از " روث ور " بخوانید، زیبا‌ست و فریبنده و بشدت درگیر کننده، ترجمه " شادی حامدی آزاد " نیز بسیار دلنشین است.

روز قلمنویسندگی
نویسنده، ایده پرداز. ایمیل: vahidhamzeh1382@gmail.com
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید