آنقدری اراده ندارم که به زور غذا بخورم و ورزش های سنگین انجام بدم که بدن قشنگی بسازم.درنتیجه از یک استراژی دیگه،یه استراتژی راحت تر یا حداقل برای من راحت تر استفاده می کنم.استراتژی پذیرش.اینکه خودم رو همین جوری که هستم بپذیرم و زیبا بدونم.اعتماد به نفسم رو وابسته به این نکنم که حتما بدن رو فرمی داشته باشم.به جای تلاش برای ساختن چنین بدنی که اعتماد به نفسم رو زیاد می کنه،روی عزت نفسم کار می کنم.سعی کنم معیار زیبایی ای که دارم رو تغییر بدم.اما چطور وقتی یکی که زیبا است رو می بینم هنوز به وجد میام و دنبال آدم زیبایی ام.حداقل آرزوشو دارم.اما در عمل این فرآیند رو کامل می کنم و به جای اینکه بدن خوبی بسازم تا یه دختر خوشگل تور کنم،سعی می کنم دختر مشکل دار پیدا کنم،دختری که مثل خودم ضعف هایی داره و به من برتری نداشته باشه.بتونم اگه به ضعف هام اشاره کرد،به ضعف هاش اشاره کنم.درمقابلش حس بدی پیدا نکنم و بتونم بدون تغییر خودم بدستش بیارم.درنتیجه الکی میگم که تو زیبایی هایی داری که فقط من می بینم و زیبایی خاصی داری که بقیه ندارن.حتی می تونم فاز رابطه چیز مزخرفیه بگیرم یا اینکه کسی نیست که واقعا ازش خوشم بیاد.این درحالیه که کلی دختر خوشگل می بینم و چون می دونم نمی تونم بهشون برسم،فشار می خورم.ته دلم می دونم که اونقدر بد نیستم،ولی حوصله ندارم که به خودم برسم و عکس های قشنگ از خودم بگیرم و بزارم تو اینستا که مخ بزنم.پس تنهایی ام از تنبلیه.