تو هنوز جلق می زنی؟مگه نمی گفتی اگه با من ارتباط داشته باشی دیگه این کاررو نمی کنی و این کار دیگه برات بی معنی میشه؟
نمی دونم.درسته که عاشقتم،اما هنوز احساس می کنم تنهام.احساس می کنم اگه مشهور بشم و حتی با تمام کراش ها و با تمام پورن استار هایی که دوست دارم رابطه داشته باشم،باز هم احساس تنهایی می کنم.احساس می کنم که هیچ وقت هیچ چیز برام راضی کننده نخواهد بود و انسان موجودی ناراضی ابدیه که همین نارضایتی اونو به جلو می بره.اما برای من برعکسه.خیلی وقت ها این نارضایتی فقط باعث ناامیدی عمیق و درجا زدنم میشه.اما نمی دونم چرا با این وجود این برام ناراحت کننده نیست.اصلا درواقع هیچ حس خاصی نسبت بهش ندارم.هیچ حس خاصی نسبت به ناکامی و هیچ کاری نکردن ندارم.درواقع برام اهمیتی نداره اگه آدم ها من رو همونجوری که هستم بشناسن و در نتیجه اون از من بیزار بشن.چون واقعیتش اینه که نقش بازی کردن و درواغ گفتن هم یک هنره و هم انرژی زیادی مصرف می کنه و من که احساس می کنم اصلا انرژی ای ندارم که بخوام مصرف کنم.صادقانه ذهن و بدن راحت طلبی داریم که دلش نمی خواد خودش رو زیاد تو زحمت بندازه.فکر می کردم اگه تو رو عاشق خودم کنم،تمومه.اما به این فکر نکرده بودم که آدم ها تغییر می کنن و اونا هم حس دارن.به پریود فکر نکرده بودم و اینکه نمی تونم همیشه خوب باشم و فکر نمی کردم نتونم از پس توقعات زیادت بربیام.خواهش می کنم مثل پدر و مادرم نگو که اینا برای خودته که دروغه.نکنه منظورت اینه که با اینا سکس گیرم میاد؟