ویرگول
ورودثبت نام
Ehsan
Ehsanآنکس که نداند و نخواهد که بداند حیف است چنین جانوری زنده بماند
Ehsan
Ehsan
خواندن ۱ دقیقه·۵ ماه پیش

دلدادگی(شعر)

دل در گرو عشق تو بستن نتوان بود
هر لحظه درآیینه،تویی،آمدنت سود


چشمان تو آیینه‌ی صبر است و تماشا
آن‌جا که دلم گم شده در وسعت آن بود


هر لحظه نگاهت به دلم قصه نوشتست
هر پلک تو شعری‌ست که در سینه فرسود


با هر نفس از نام تو لبریز شدم باز
چون کوزه‌ی خاموش که با بارش تو شد رود


بی‌تو همه جا سرد، همه فصل زمستان
با توست که هر لحظه پر از شکفتن و سود


بگذار بماند سخن عشق به لب‌ها
تا دفتر دل جز تو نخواند، نسرود


لبریز شد از شوق دلم وقت تماشات
این مستی شیرین، ز «وفا» بود، نه از عود

دلوفا
۴
۰
Ehsan
Ehsan
آنکس که نداند و نخواهد که بداند حیف است چنین جانوری زنده بماند
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید