تو برفتی و ندیدی که غمت با من دیوانه چه ها کرد
که دلم یک تنه با سینه بیچاره بی خانه چه ها کرد
تو برفتی و نشد با تو به افسانهِ عاشق نرسیدیم
دل افسون تو با قصه افسرده افسانه چه ها کرد
شب هجران تو امشب به درازا دم فردا بشود سال
غم شبهای تو با هفته ماهانه سالانه چه ها کرد
شه من هم مه من هم گه من هم ره من از دل من رفت
که سفر کرد و به ما گفت که با هیبت شاهانه چه ها کرد
دل او هرزه بی شرم و حیا شد اگه از چشم مو افتاد
تو ندیدی که حیا یک شبه با غیرت مردانه چه ها کرد
تو ندیدی که دلم نام تو را تا به ابد کرده فراموش
قدحی پیک گوارا مگه با شاعر فرزانه چه ها کرد!
شعری از «میثاق دلیلی»