نقشبند خیال
نقشبند خیال
خواندن ۳ دقیقه·۳ سال پیش

خوابهای کوی دانشگاه

کوی دانشگاه تهران1337 ه.ش
کوی دانشگاه تهران1337 ه.ش


به نظر من آدمها کلا دو دسته‌ان، اولی اونایی هستن که صبح وقتی بیدار میشن هیچی از خوابایی که دیدن یادشون نیست فقط میدونن یه خواب دیدن، همین! اما دسته دوم اونایی هستن که وقتی بیدار میشن کل خوابشون مثل یه فیلم سینمایی با کیفیت اچ دی پشت سر هم تو سرشون پلی میشه و تا اونو برای کسی تعریف نکنن دست از سرشون برنمیداره.

خوب من از دسته دومم و از اونجایی که تو زندگیم آدم خل و چلی مثل خودم نیست که حوصله خوابای چرت و پرتمو داشته باشه، اونا رو مو به مو و شایدم با کمی تغیر می نویسم. چند سالی هست که اینکارو می کنم اما هیچ وقت جایی منتشر نشدن.تا اینکه خیلی اتفاقی با ویرگول آشنا شدمو حالا قراره اینجا بنویسم. اولین خوابم از مجموعه خوابهای کوی دانشگاهه. ریا نباشه مقطع ارشدو دانشگاه تهران بودم و خوابگاهمم کوی دانشگاه تو خیابون امیرآباد بود. بگذریم سرفرصت از دانشگاه تهرانم مینویسم. حالا بریم سروقت خواب و بیداریام.

با چشمای بسته دنبال گوشیم میگردم، زیر متکا پیداش میکنم. سیم هندزفری پیچ خورده دور گردن و بازوم. جداش میکنم از گوشی و همونطوری که حلقه زده دورم بیخیالش میشم. ساعت نزدیک دوازده ظهره، صبح خوابیدم. می‌شمرم ببینم چند ساعت خوابیدم! از حدود هفت تا الان میشه پنج ساعت. دکتر شیرین زاده میگه تا هفت ساعت برای سن تو خوبه اما خواب شبو میگه! بعد میگم ولش کن خواب خوابه دیگه! چشمام هنوز بسته است. پیجمو چک میکنم یه چندتا پیام دارم که نخونده ولشون میکنم ولی یکی از پیاما رو نمیشه نخوند، روی اسم پروفایل نوشته بابا. بازش میکنم یه موزیک فوروارد کرده ، زیرش نوشته یه موزیک آرامش بخش با چندتا استیکر گل، حدس میزنم باید یه قطعه بی کلام باشه یا همچین چیزی. یا شایدم یه صدای وحشتناک باشه و مثلاً بخندیم بعدش. میذارم دانلود بشه و خود به خود پلی، که اگه ازم پرسید چطور بود بگم خیلیییی خوب بود مرسی به خاطر این انتخاب و از این حرفا. بالشت رو میندازم روی سرم، نور اذیتم میکنه. به زحمت میتونم صدای هم اتاقیا رو بشنوم احتمالا کسی تو اتاق نیست. صداشون از صبح توی اتاق مونده. دوباره می‌خوابم. موزیک شروع میشه و با رویاهام قاطی میشه.چقدر این قسمت خواب دوست داشتنیه. مزه چرت زدن و بیدار شدن همراه با موزیک. صدای یه مرده که داره میخونه: امیدم تویی ناامیدم نکن جز تو یاری ندارم.....یه نوسان بین بیداری و خواب. نمیتونم درست تشخیص بدم من اونجام کنار اون که داره میخونه؟ یا اینجا بین خواب و بیداری دست و پا میزنم؟ کاش میشد آهنگ درخواستی بخوام ازش! سحر شد بگو با کدام آرزو سر به بالین تو گذارم...

هی فکر میکنم من چه امیدی رو ناامید کردم آخه. اصلا مگه چیزی برای امیدواری هم هست. یهو یاد جزوه م میفتم. نوشته بود وقتی چیزی برای امیدواری هست زندگی شیرین تر به نظر می‌رسد. البته من همون بار اول با خودکار قرمز روش خط کشیدمو نوشتم وقتی چیزی برای امیدواری هست به هر حال به نظر می رسه زندگی کمتر سخت بگذره که البته اونم مطمئن نیستم. صداها تو سرم با هم قاطی میشن و من به کارهایی تو دنیا فکر میکنم که با انجام دادنش بشه راحت خوابید.

شما از کدوم دسته این؟ خواباتون یادتون میمونه؟



دانشگاه تهرانکوی دانشگاهدلنوشته
از سرداران شهید تا ادوارد براون
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید