نامه به نوه عزیزم (نحوه تربیت)
عزیز دلم، اولادم، بازم درود به تو که داری ذهن مرا میبینی.
این روزها در کشورم بر سر تارهای مو جنگ و جدال است. مردم و دولت غاصب برای این تارها در حال ستیزند یکی معتقد است که باید پوشانید شرارههای آتش را و دیگری میخواهد ابتداییترین حق مسلم یک انسان را با تارهایش به دست آورد. بگذریم.
در این گیرودار دختری را به جرم بدحجابی تأکید میکنم بدحجابی به دادگاه احضار میکنند. نامهای به خانواده میدهند که مادر و پدر هم برای تعهد به عدم تکرار دختر خاطی حاضر شوند.
مادر دختر با پوششی که به آن اعتقاد داشت و برحسب اتفاق موردقبول قاضی و محکمه بود در جایگاه حاضر شد.
قاضی از بالای عینک شیشه باریکش نگاهی به سرتاپای مادر انداخت. دلیل درست و محکمی برای کوباندن و خاکستر کردن غرور خانواده به دست آورد و با پوزخند رو به مادر گفت: شما با این پوشش معقول چطور نتوانستید دخترتان را تربیت کنید که لباس مناسب این جامعه را بر تن کند.
قاضی داشت شکستن زن را در ذهنش مجسم میکرد. هلهلههایی که بعد از دادگاه بهافتخار سخن نغز او برپاشده است را با لذت نظاره میکرد. جمعیت طرفدارش او را روی دست بالابرده بودند و برایش شادی میکنند.
زن از روی صندلی بلند شد و گفت: جناب قاضی من تربیتشده در زمان پهلوی هستم. پوششم از آن زمان تابهحال بیتغییر در کم و کیف آن ادامه دارد. شما در دستگاه خود به دنبال دلیل باشید. ببینید چکار کردید که این نسل اینطور بار آمده است.
حال قاضی را برایت نمیگویم خودت تصور کن در حضور جمعیت به چه رنگی درآمد.
دوستدار تو مادربزرگ
ارائه شده در سایت ویرگول
https://leilafarzadmehr.ir/نامه-به-نوه-عزیزم-نحوه-تربیت-22شهریور1402/