میگن مدیرمون ماه تمومه
یکی یدونه توی کهکشونه
حکایتش رفته به عرش اعلا
حسرتشو دارن همه مدیرا
رفته تو کف معجزه هزاره
ننش میگه این دیگه انده کاره
با اون نگاه و خنده ی ملیحش
زمین و آسمون شدن اسیرش
دست بزرگی که به سینه داره
نشون میده که اهل بیل و کاره
به هر کاری دست بزنه تمومه
عین بریدن یه هندوونه
دوای هر دردی رو خوب میدونه
یه عمر که داره کتاب میخونه
تو بچگی گفته شیره شیرینه
برا همین تو شیخا بهترینه
دروغه که خنگول و بیسواده
شیش کلاس اکابرم نداره
شاگرداشن اساتید ریاضی
فیزیک شیمی فلسفه سیاسی
صدتا نوبل بهش بدن باز کمه
هزارتا اسکارم بدن باز کمه
ما که همه چشم و دهن چارطاقی
از این همه شگفتیا چارشاخی
مثل گوزن خش شده به دیوار
زل زدیم و داریم امید دیدار
درست میگن واقعانم همینه
حسوده هر کی میگه غیر اینه