عرفان شاه‌محمدی
عرفان شاه‌محمدی
خواندن ۲ دقیقه·۸ ماه پیش

شیطان و اقتصاد

در روایات و داستان‌های گوناگون تاکنون شیطان به چهره‌های گوناگون تصویر شده است. گاهی تاجری حقه‌باز است و گاهی زنی زیبارو که قهقه‌زنان صحبت می‌کند تا بفریبد; گاهی پول است و گاهی قدرت. تمامی این‌ مصادیق بر این مدار می‌چرخند، شیطان را در ذات نوعی هیجان، غریزه و یا سائقی مهارنشده می‌بینند که با قدرت خود انسان را لحظه‌ای تسخیر می‌کند و به کاری وامی‌دارد که موجبات ندامت و پشیمانی او می‌شود و در او حس شرم و حقارت می‌آفریند که گناه نامیده می‌شود.

در زیر این سخنان اما لایه‌ی دیگری وجود دارد که معمولاً از چهره‌ها پنهان می‌ماند و دروازه‌ ورود به آن، چنین پرسش است: چرا انسانی که دارا و توانمند است، باز به ورطه‌‎ پستی سقوط می‌کند و مرتکب اعمالی چنین می‌شود؟ مگر غیر این است که باور داریم اگر انسانی در جنبه‌های مادی و حیوانی خود ارضا شود، در روانش چیزی باقی نمی‌ماند که این چنین او را به حرکت وادارد؟ و پاسخ این سوال چنین است که تصویر بزرگ‌تر شیطان که نادیده می‌ماند، تلاش مخفیانه و حقه‌ او برای تزریق تفکر محدودیت به انسان است و از این مسیر، او را مجبور می‌کند تا این گونه بیندیشد: اگر اکنون از این فرصتی که دارم، چه مشروع و چه نامشروع بهره نگیرم، فرصتی دوباره که چنین شیرین و رویایی باشد به دستم نخواهد آمد. و اگر باورم دارم زندگی در همین جا به اتمام خواهد رسید، برای ارضای تمایلات نفسانی خود باید از تمامی فرصت‌های ظاهر شده بهره گیرم!

و این چنین است که وی را لگام زده، با خود به هر سمتی می‌کشد و اسیر خود می‌سازد و از او ماهیتی می‌سازد که از اراده تهی و از فکر خالی است.

بر این اساس اقتصاد را می‌توان علم مبارزه با شیطان دانست. اقتصاد از مسیر پنجه در پنجه شدن با محدودیت‌های جهان مادی، به انسان مسیر رسیدن به بیشترین مطلوبیت توانمندی را نشان می‌دهد و به او در مدیریت محدودیت‌ها یاری می‌رساند و این چنین محدودیت‌ها را پس زده، شیطان را ولو برای لحظه‌ای کوتاه به زانو درمی‌آورد و این چنین است که به به بیان انسانیت، جاری شدن زیبایی در جهان و رستگاری در هر دو جهان می‌انجامد.

بر این منوال نیز فعالیت اقتصادی را می‌توان نوعی عبادت و فریضه‌ای مذهبی دانست. فعال اقتصادی با کار و سرمایه‌ی خود، توانمندی و ثروت می‌سازد و این چنین مرزهای محدودیت را به عقب می‌راند و شیطان را ناکام می‌‎سازد. این سخن بدین معنی است که یک ملت برای حفظ حیات اخلاقی و رستگاری خود، بایستی محیط کسب‌وکار و اقتصاد خود را متعادل و پویا سازد تا بتواند دروازه‌های بهشت را فتح کند و به آن وارد شود و از این مسیر، انحصارگر و انحصار فرزند خلف شیطان است، زیرا در جهت اهداف او حرکت می‌کند و دامن سیاهی را می‌گستراند.

بر این منوال، زندگی کوتاه است، پس جایگاه خود را در این مسیر تعیین کند پیش از آن که زمانت به اتمام رسد!

اقتصادفلسفهدینالهیاتکسب‌وکار
تحلیلگر شبکه‌های جمعی هستم و به پویایی گروه‌ها و ساختارهای انسانی نگاه می‌کنم تا با درک اون‌ها به حل مسائل و رشد سازمان‌ها کمک کنم. هر چند که در این جا چندان شغلی شاید ننویسم
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید